ریشهی فرضی «*کَورَه» در زبانهای آریایی احتمالا معنای «فروبسته» را میرسانده است. بیلی معتقد است معنای اصلی آن «کج» بوده و از ریشهی پیشاهندواروپایی «*keu» (خماندن) گرفته شده است. اما پورکونی معنای اولیهاش را «پوشاندن» دانسته و سمرنی میگوید واژهای ترکیبی است و از دو بخش «کوُ» (کندن) و «اورُو» (چشم) تشکیل شده به معنای «بیچشم». در این بین نظر بیلی درستتر مینماید و در این حالت «کُرَه» (زانو، مچ دست) هم در معنای «نقطهی کجی اندام» از همینجا آمده است. به هر روی مشتقهای این بن در زبانهای اروپایی وجود ندارد و تنها در شاخهی زبانهای ایرانی دیده میشود.
از این ریشه در زبانهای ایرانی کهن چنین واژگانی را سراغ داریم: «کُور» (کور) پهلوی و پارتی، «کُور» (کُور) (کور) و «کُورْدیل» (کوردل) تورفانی، «کورَه» (دروغ، کج) سکایی، «کور» خوارزمی و سغدی، կոյր (کُویْر) ارمنی کهن، քոռ (کْئُور: کور) ارمنی میانه،
در پارسی این بن به چنین کلماتی انجامیده است: «کور»، «کوردل»، «کورهراه»، «کورهسواد»، «کورمال»، «کورَک»، «کور» (چاه عمیق)، «کورکورانه» و «اجاقکور». صفت «گرهی کور» و «کور کردن قنات» هم از اینجا آمده و معنای «فروبسته» را میرساند.
در سایر زبانهای زندهی ایرانی هم این واژگان از این شاخه روییدهاند: «کُرچات» (چاه عمیق، چاه کور) و «کُور» (کور) بلوچی، «کورْمَیْ» (کور) آسی، «کورْبَس» (کور) یدغه، քյոռ/ կույր (کْیوُر/ کویْر) ارمنی، «کُر» (کور) ترکی آذری و استانبولی، «کُرُّو» (کور) کولی، qorr (کور) آلبانیایی، «کُر» (کور) پشتون، «کور» اردو، «کُئْر» (کور) ازبکی، көр (کُر: کور) قزاقی،
«کور» واژه در زبانهای دیگر هم وامگیری شده است: кьор(کیور) بلغاری، choir رومانیایی، ћор (چُر) صربی-کروآتی،
این واژه و مشتقهایش در شعر و ادب پارسی بارها به کار گرفته شده است:
ابوسعید ابیالخیر: «آن شب که مر از وصلت اي مه رنگست
بالاي شبم کوته و پهنا تنگست
و آنشب که ترا با من مسکين جنگست
شب کور و خروس گنک و پروين لنگست»
سنایی غزنوی: «عقل در کوي عشق ره نبرد تو از آن کورچشم چشم مدار»
مولانای بلخی:«بالب لعل یار خود عیش کنم به غارخود دشمن کور گشته را بر در غار بشکنم»
پوریای ولی: «گر بر سر نفس خود امیری مردی بر کور و کر ار نکته نگیری مردی»