کنعان


آخرین به روزرسانی:
کنعان


         نام سرزمین «کنعان» در اواخر هزاره‌ی دوم پ.م در اسناد تاریخی ایران غربی و مصر پدیدار می‌شود و بعدتر در تورات هم بارها تکرار می‌گردد. نامش از ریشه‌ی سامی «*کنع» به معنای «پایین، به زیر افتادن» گرفته شده است. پس به احتمال زیاد «پایین، پست» معنی می‌داده در برابر «آرام» که نام قوم آرامی مقیم دمشق بوده و به معنای «بالا، مرتفع» است. این دو کلمه به تقابل دشت‌های پست کرانه‌ی مدیترانه با مناطق کوهستانی شرقی‌تر اشاره می‌کند. «کنعان» در زبان‌های باستانی به این شکل‌ها ثبت شده است:‌ «کیناخْنا» (در اسناد العمرنه) اکدی، 𐤊𐤍𐤏𐤍 (کِنائَن) فنیقی، כּנען (کَنْعان) عبری، canaan (خَنَئان) یونانی، chanaan لاتین. 

         «کنعان» در کتاب‌های تاریخی و اشعار پارسی بارها به کار گرفته شده است و اغلب به داستان یعقوب و یوسف اشاره می‌کند:

سنایی غزنوی: « بی جمال خوب لاف یوسف مصری مزن               بی فراق و درد یاد پیر کنعانی مکن »

سعدی شیرازی: « روز گم گشتن فرزند مقادیر قضا                       چاه دروازه کنعان به پدر ننماید

باش تا دست دهد دولت ایام وصال                بوی پیراهنش از مصر به کنعان آید »

مولانای بلخی: «رسید آن شه رسید آن شه بیارایید ایوان را                فرو بُرید ساعدها برای خوب کنعان را»

حافظ شیرازی: «ماه کنعانی من مسند مصر آن تو شد             وقت آن است که بدرود کنی زندان را»