ریشهی پیشاهندواروپایی «*meh/*me» به معنای «اندازه گرفتن، سنجیدن» بسیار زایا بوده و در زبانهای کهن اروپایی چنین کلماتی را پدید آورده است: metron (مِتْرُون: وزن شعر) و mhtis (مِتیس: برنامه، مهارت، مشورت) و polumhtis (پُلومِتیس: دارای مشاوران زیاد) و poikilomhths (پُویْکیلُومِتِس: پرفریب، حیلهگر، ماهر) یونانی، metrum (وزن شعر) و mensurare (اندازه گرفتن) و mensus (تناسب) و menstrualis (ماهانه) و dimensionem (اندازهگیری) و mensis (ماه تقویمی) لاتین، mal (نوبت، دفعه) نردیک کهن و آلمانی کهن، mesurer (اندازه گرفتن) و menstrual (دشتان، عادت ماهانه) و maint (خیلی، فراوان) فرانسوی کهن، undernmæl (صبحگاه، ناشتا) و mæl (نوبت تغذیه، زمان غذا خوردن) و mǣþ (نسبت، درجه، وضعیت) و dægmæl (ساعت شنی) و mona (ماه) انگلیسی کهن، dimensioun (قد، اندازه) و mel (نوبت تغذیه، زمان غذا خوردن؛ آخر قرن دوازدهم) و mesuren (اندازه گرفتن؛ میانهی قرن چهاردهم) انگلیسی میانه، mel (نوبت، دفعه) فریزی کهن، mal (نوبت، دفعه) ساکسونی کهن، mael (نوبت، زمان غذا خوردن) هلندی کهن، 𐌼𐌴𐌻 (مِل: وقت، ساعت) و 𐌼𐌴𐌻𐌾𐌰𐌽 (مِلیان: نوشتن) گتی، мѣра (مِرا: اندازه) اسلاوی کهن شرقی، мѣра (مقدار) اسلاوی کهن کلیسایی، ment (اندازه) برتون کهن، meint/ mint (اندازه) ولش کهن، maint (اندازه) ولش میانه و نو، meit (اندازه) ایرلندی کهن،
در زبانهای زندهی اروپایی از اینجا چنین واژگانی برخاستهاند: maal (غذا، نوبت، زمان) هلندی، mal (نوبت، دفعه) و Mahl (غذا) آلمانی، מאָל (مُل: نوبت، دفعه) ییدیش، meal (خوراک) اسکات، metas (نوبت، دفعه) و metas (زمان) لیتوانیایی، mal (نوبت، دفعه) سوئدی و دانمارکی، ме́ра (مِرا: اندازه) بلاروسی، ме́ра (مِرا: مقدار، سرنوشت) و мя́ра (میارَه: شدت، نسبت) بلغاری، ме́ра (مِرا: شدت، نسبت) مقدونی، ме́ра (مِرا: مقدار، اندازه، روش) و ме́рить (مِریتْیْ: اندازه گرفتن، آزمودن) و ме́рка (سنجش، واحد اندازهگیری) روسی، мі́ра (میرا: درجه، سنجه) اوکراینی، määr (مقدار، کیفیت، هنجار) استونیایی، määrä (مقدار، شمار، حد) فنلاندی، ме̏ра (مِرَه: اندازه، واحد، مقیاس) صربی-کروآتی، miara (سنجش) لهستانی، mira (اندازه، کمیت، کیفیت) چک، miera (مقدار [گوشت]) اسلواکی، mera (مقدار، اندازه) مجاری، mead/ meid (اندازه) ایرلندی،
از این ریشه در زبان انگلیسی چنین لغاتی را میشناسیم: geometry (هندسه)، diameter (محیط، قطر)، meter (وزن شعر؛ اوایل قرن چهاردهم)، metronome (ابزار سنجش ضرباهنگ)، commensurate (هماندازه، متناسب؛ ۱۶۴۰م.)، dimension (بُعد؛ ۱۵۲۰م.)، meal (غذا)، piecemeal (تخمین چندباره برای سنجش زمان)، measure (تعادل، توازن؛ ۱۲۰۰م.، اندازهگیری؛ اوایل قرن چهاردهم)، menstrual (عادت ماهانه)، menopause (یائسگی؛ ۱۸۵۲م.)، moon (ماه)، month (ماه تقویمی)، Monday (دوشنبه، در اصل یعنی: روز ماه)،
این بن در زبانهای آریایی به ریشهی «*ما/ *مایْ» تبدیل شده و همان معنای «سنجیدن، اندازه گرفتن» را حفظ کرده است. در زبانهای کهن ایرانی از این ریشه چنین کلماتی را سراغ داریم: «مِیان» (طی سال، طول زمان) و 𒍖𒈨𒄯(مِخور: زمان) هیتی، Am/ yAm (مایْ/ ما: اندازه گرفتن، سنجیدن) و ratAm (ماتَر: اندازهگیر، آزمونگر) و amin (نیمَه: نمودن، نشان دادن) و Amitiap (پَیْتیما: تقلید، تصویر) و atAmA (آماتَه: آماده) و atAmarf (فْرَماتَه: مهیا کردن) و atAmarfSiSib (بیشیشفْرَماتَه: استاد پزشک) و AqamImarf (فْرَمیمَثا: وزن کردن، سنجش) اوستایی، «ما» (اندازهگیری) و 𐎳𐎼𐎶𐎠𐎴𐎠 (فْرَمانا: فرمان) پارسی باستان، मिमाति (میماتی: سنجیدن، اندازه گرفتن) و मिमीते (میمیتِه: وزن کردن، علامت زدن) و «ماتَر» (اندازهگیر، آزمایشگر) و «پْرَماتَک» (اعتبار، اقتدار) و «نیمانَه» (شباهت) و «اوپَمانَه» (مقیاس، پیمانه) و मात्रा (ماتْرا: مقیاس) و «مانَه» (شباهت، تصویر) و माति (ماتی: تخمین، حدس) و मेय (مِیَه: سنجیدنی، شمردنی) و «پْرَما» (میزان، خطکش) و प्रमाण (پْرَمانَه: پیمانه، اعتبار، اثبات) و «اونْمانَه» (سنجه، مقیاس) و मात्र (ماتْرَه: عنصر، اندازه، کمیت) سانسکریت،𑀫𑁂𑀅 / 𑀫𑁂𑀚𑁆𑀚 (مِئا/ مِجّا: اندازه گرفتن) و 𑀧𑀫𑀸𑀡 (پَمانَه: معیار، پیمانه) پراکریت مهاراستری، «پْرَمَنَه» (ابزار دانستن، معیار) پالی، «آزْمودَن» و «آزْمایْ» (سنجش) و «نیموتَن» (نمودن) و «نیمایْ» (نمایاندن) و «نیموتار» (نمودار) و «نیموتاریهْ» (تجلی، راهنمایی) و «فْرَمان» (فرمان) و «فْرَموتَن» (فرمودن) و «فْرَمایْ» (امر کردن) و «پَتْمان/ پَیْمان» (پیمان، اندازه، زمان) و «مانِک» (شبیه) و «مان» (شباهت داشتن) و «پَیْمانَگ/ پَیْمانَک» (پیمانه) و «هَمانا» پهلوی، «فْرَمان» (فرمان) و «پَدْمان» (اندازه، عهد، زمان) و «فْرَمایْ» (فرمودن) و «فْرَماذَن» (فرمودن) و «پَرْمانَغ» (خرد، اندیشه) و «پَرْمای» (اندیشیدن، تامل) و «پَذْماذَغ» (متناسب، سنجیده، به اندازه) و «مانْهاگ» (شبیه) و «نیماذَن» (نشان دادن، نمودن) و «آماییشْن» (آمادگی، آراستگی) و «نیماذ» (نماد، علامت) پارتی، «پَتْمان/ پَیْمان» (پیمان) و «ماناگ» (مانا، شبیه) و «نیموذَن/ نیمایْ» (نمودن، نشان دادن) و «فْرَمایْ» (فرمان دادن) و «فْرَموذَن» (فرمودن) و «پَرْمایْ» (اندیشیدن، تامل) و «سَرْآماذَغ» (سرآمد) و «آماذَغ» (آماده، آراسته) تورفانی، «زمای» (آزموده شدن، وسوسه) و «فرمای/ فرمات» (فرمایش) و «فْرَمَناتار» (فرماندار) و «پَتْماک» (پیمانه) و «ماناکو» (شبیه) و «مانوک» (همسان) و «مین» (شبیه بودن) و «پَتْمانَهْ» (پیمانه) و «نَمایْ» (نمودن، نشان دادن) و «آماتای/ آماچ» (آماده، مهیا) و «آمان» (مهارت، قدرت) سغدی، «مانین» (شبیه بودن) و «مانی» (همسان) و «شْمانی» (تصویر) و «پاچْمان» (پیمانه) و «پَچْمی» (اندازه گرفتن، وزن کردن) و «پاچمانیک» (وزنه) خوارزمی، «پَماکا» (پیمانه) و «مارَه» (سنجش) و «مانَدَه» (همسان، ماننده) و «مان» (شبیه) و «اوسْمانَه» (شباهت) و «هَمُو» (جام) سکایی، fromano (فْرُومانُو: فرمان) بلخی، namrp (پَرْمان: فرمان) و radmrh (هْرَمَدارَه: فرماندار، صاحب منصب) و ܢܲܡܛܵܐ (نَمْطا: شیوه، جنس، چیز پشمی) و ܢܲܡܛܵܝܵܐ (نمطایا: نمادین، پشمی) سریانی، הַרְמָן (هْرَمان: نظم، فرمان) و נַמְטָא (نَمْطا: نماد) آرامی، հրաման (هْرَمان: فرمان) و անհրաման (اَنْهْرَمان: نافرمان) و նախահրաման (نَخَهْرَمان: نخستزیر، رئیس) و հրամայեմ (هْرَمایِم: فرمایش، دستور) و հրամանատար/ հրամատար (هْرَمَناتار/ هْرَمَتار: فرماندار) و պայման (پَیْمان: پیمان) و պայմաննամակ (پَیْماننامَک: پیماننامه) و պատմեմ (پَتْمِم: مربوط کردن، روایت کردن) و պատմաբան (پاتْمابان: مورخ) ارمنی کهن، պոման (پُمان: پیمان) ارمنی میانه، პაემანი (پَئِمانی: قرار ملاقات) گرجی کهن،
در زبان پارسی از این ریشه چنین کلماتی برخاستهاند: «آزمودن»، «آزمون»، «آزمایش»، «آزمایشگر»، «آزمایشگاه»، «آزمونگر»، «بیآزمون»، «آزماینده»، «آزموده»، «کارآزموده»، «نمودن» (نشان دادن)، «نمونه»، «نمود»، «نماد»، «نمط»، «نمود»، «سرنمون»، «نمونهگیری»، «نمودار»، «نمایان»، «فرمان»، «فرمانده»، «فرمانپذیر»، «فرمودن»، «فرموده»، «فرمایش»، «پیمان»، «همپیمان»، «پیماننامه»، «پیماندار»، «پیمانه»، «پیمانشکن»، «پیمانهدار»، «پَیمودن» (وزن کردن)، «بادهپیما»، «مَیدَه» (آرد گندم دوبار بیخته شده)، «ماندن» (شبیه بودن)، «مانا» (شبیه)، «مانستن»، «همان»، «همانا»، «همانند»، «مانند»، «بیمانند»، «ماننده»، «راهنما»، «راهنمایی»، «جهاننما»، «فلکنما»، «قطبنما»، «قبلهنما»، «دورنما»، «نماسازی»، «نما»، «نمایاندن»، «نمایشگر»، «نمایش»، «نمایشنامه»، «نمایشنامهنویسی»، «بدنما»، «خوشنما»، «بدننما»، «بازنمایی»، «اینهمانی»، «فرماندار»، «فرمانروا»، «فرمانفرما»، «فرمون» (در خودرو)، «فرمانبر»، «نافرمانی»، «آماده»، «آمادهباش»، «آمادگاه»، «آمادگی»، «آمادن» (ساختن، مهیا کردن)، «آمودن» (آراستن)، «سرآمد»، «کارآمد»، «آموده» (مهیا) و احتمالا «آماج» (جای نصب نشانهی تیراندازه، مرکب از: پیشوند آ + ماتَچی: نشان دادن، نمایاندن). ریشهی محتمل دیگر برای این کلمه «*مَت» به معنای «کوفتن» است که درمدخل «مته» شرحش آمده است.
در سایر زبانهای زندهی ایرانی از اینجا چنین واژگانی را سراغ داریم: «آمَنْچ» (آماج) و «فَرْمون» (فرمان دادن) کردی، «هَرْمان» (فرمان) گورانی، «أَماج» (آماج) و «فَیْمان» (پیمان) و «نِموذَج» (نمونه) و «فَرْمان» و «نَمَط» (الگو، روند) عربی، «فَیْرْمونْدَیْن» (فرمان دادن، فرمودن) تاتی، «پْیَمَل» (وزن کردن) پشتون، «فِرْمان» (فرمان) و «پِیْمان» ترکی، «بَتْمَن» (وزنه) ترکی اویغوری، фарман (فَرْمان) باشکیری، «مَنْتَه/ مَیْنْتَه» (شبیه) یغنابی، «هِرْمون» (فرمان) و «رِمونَه» (نمونه) بهدینی کرمان، «نیمَجین» (نمودن، نشان دادن) و «آماجین» (آماده کردن) و «فَیْزْمین» (تقلید کردن) آسی، «ایزْمَو» (آزمودن) اورموری، «پوتْموئی» (تقلید کردن) وخی، «آزْمائِن» (آزمودن) و «آزْمایْ» (کوشیدن، تقلا) بلوچی، «اوزْن» (آزمون) و «نِهاوزْنا» (ناآزموده) گزی، mat/ mas (اندازه گرفتن) و mot (دورهی زمانی، سال) آلبانیایی، հրաման (هْرَمان: فرمان) و հրամանատար (هْرَمَناتار: فرماندار) و հրամայական (هْرَمَیاکان: [جمله] امری، دستوری) و հրամայել (هْرَمایِل: دستور دادن، فرمان دادن) و «نْمَن» (شبیه) و «نْماوتیون» (شباهت) و «مَر» (پیمانهی مایع) و պայման (پَیْمان: پیمان) و «پَیْمانِل» (پیمان بستن) و «مُلُزْمایْ» (جام) و պատմական (پاتْمَکان: تاریخی) و պատմել (پاتْمِل: مربوط کردن، منسوب کردن، روایت کردن) و պատում (پاتوم: روایت، ماجرا) و պատմվածք (پاتْمْواتْسْک: قصه، داستان) و احتمالا «مانوک» (اسم مرد، یعنی شبیه، آشنا) ارمنی، «فَرْمان» و «فَرْمایِش» و «آزْمودِه» و «پِیْمان» اردو، «پِیْمان» ترکمنی، «پَیْمُون» (پیمان) ازبکی،
در زبانهای هندی این کلمات از این خانواده را میشناسیم: मात्र (ماتْرَه: فقط، انحصاری) و फ़रमान (فَرْمان) و फ़रमाना (فَرْمانا: فرمودن) و फ़रमाइश (فَرْمائیس: فرمایش) و आज़माना (آزْمانا: آزمون) و आज़माइश (آزْمائیس: آزمایش) هندی، ಮಾತ್ರೆ (ماتْرِه: سنجه، مقیاس، رده) کانادا، মাত্র (ماتْرُو: فقط) و ফরমান (فُرْمان: فرمان) و ফরমানো (فُرْمانُو: فرمودن) و ফরমায়েশ (فَرْمائِس: فرمایش) و আজমায়েশ (آزْمایِش) بنگالی، మాత్రం (ماتْرَم: فقط) تلوگو، मेज (مِج: اندازه، مقدار) و मोजणे (مِجْنِه: شمردن، اندازه گرفتن) و फर्मान (پْهَرْمان: فرمان) و फर्मावणे (پْهَرْماوْنِه: فرمودن) و आजमावणे (آجْماوْنِه: آزمون) مراثی، પરમાણ/ ફરમાન (پَرْمان/ پْهَرْمان: فرمان، قانون) و અજમાવવું (اَجَماوّو: آزمودن) و ફરમાવવું (پْهَرْماوو: فرمودن) گجراتی، ފުރަމާނަ (فورَمانَه: فرمان، سرانجام) و ފަރުމާނު (فَرومانو: دستور، حکم) دیوهی، ਪਰ੍ਮਾਣ/ ਫ਼ਰਮਾਨ (پَرْمان/ فَرْمان: فرمان) و ਫ਼ਰਮਾਉਣਾ (فَرْماونا: فرمودن) و ਫ਼ਰਮਾਇਸ਼ (فَرْمائیسَه: فرمایش) و ਰਾਹਨੁਮਾ (راهْنوما: راهنما) و ਅਜ਼ਮਾਉਣਾ (آزْماونا: آزمون) پنجابی، ප්රමාණය (پْرَمانَیَه: اندازه، معیار، تناسب) سینهالی،
برخی از این واژگان در زبانهای دیگر نیز وامگیری شدهاند: ferman (فرمان) رومانیایی، Ferman (فرمان) آلمانی، fermán (فرمان) مجاری، фирман (فیرْمان: فرمان) روسی، firman (فرمان) فرانسوی و لهستانی و هلندی و رومانیایی،មាត្រា (میَتْرا: فصل کتاب، واحد، سنجش، تلفظ) خمر،มาตรา (ماتدْتْرا: واحد سنجش، رده) تای، «فیرْمان» (فرمان) اندونزیایی،
این واژگان در شعر و ادب پارسی بیشمار بار به کار گرفته شدهاند:
فردوسی توسی: «پذیرندهی هوش و رای و خرد مر او را دد و دام فرمان برد»
اسدی توسی: «به تو داشتم عود هندی امید کنون هستی از آزمون خشک بید»
شیخ جامی: «آنچه پوشیدنش ضرورت بود بیضرورت برهنه کرد و نمود»
بیدل دهلوی: «گفتیم از چه دانش سبقت کنیم بر خلق؟ تعلیم هیچ بودن فرمود موبد ما»