پیراهن


آخرین به روزرسانی:
پیراهن


         ریشه‌ی هندواروپایی «*ieu» به معنای «متصل کردن و بستن» در زبان‌های اروپایی ریشه‌ی «*ios» و «*ius» به معنای تسمه و کمربند را هم نتیجه داده که piyas روسی و juosta لیتوانیایی به معنای کمربند از آن برخاسته‌اند. 

همین ریشه در زبان‌های آریایی به «*یَم/ *یَه» تبدیل شده که همین معنی «بستن» و «کمربند» را می‌رسانند. مشهورترین میوه‌ی این بن «پیراهن» است که در ایرانی باستان به صورت «*پَری-یاهَنَه» بازسازی شده که یعنی «سراسر به هم دوخته شده» یا «دورادور به هم بسته شده». 

در زبان‌های کهن ایرانی از این ریشه چنین کلماتی برخاسته‌اند: hAy (یاهْ: کمربند بستن) و hAYIwia (اَیْوی‌یاهْ: کُشتی به تن بستن) و anahgNAYiwia (اَیْوی‌یانْگ‌هَنَه: لباس) اوستایی، «پِراهَن» پهلوی، «*ایزْیاهْ» (به کمر بستن) و «*اَمْیاسْت» (حلقه شده، به هم پیچیده) پارتی، «یانَه» (کمربند) سکایی، «بیانک» (کمربند) خوارزمی، «همیین» آرامی، «هِمْیانا» سریانی

از همین ریشه «پیرامون» را هم داریم که شکل ایرانی باستان‌اش احتمالا «*پَری-یامَه» بوده و در پهلوی و تورفانی به صورت «پِرامُون» وجود داشته است. علاوه بر معنای «کیسه» برای «همیان» که همسان است با «پیراهن»، یک «هَمْیان» دیگر هم در پارسی داریم که یعنی «کمربند» و «بند تنبان» که شکل ایرانی باستان‌اش را به صورت «*هَم-یاهَنَه» بازسازی کرده‌اند. 

در زبان‌های ایرانی نو از این ریشه چنین واژگانی زاده شده‌اند: «پیراهن» و «هَمیان» (کیسه) پارسی، «پَرهَن» (پیراهن) وخی، «بَرْهان» (پیراهن) سریکلی، «پِری‌ئِن» (پیراهن) کردی، «هَمْیان» عربی، gjesh (کمربند بستن) آلیانیایی، 

در شعر و ادب پارسی این کلمات بسیار تکرار شده‌اند:

رودکی سمرقندی: « سه پیراهن سلب بوده‌ست یوسف را به عمر اندر

یکی از کید شد پر خون دوم شد چاک از تهمت»

فردوسی توسی: « چو خورشید پیراهن قیرگون           بدرّید و آمد ز پرده برون»

عطار نیشابوری: «آن یکی را زر دو صد همیان دهد             دیگری در حسرت نان جان دهد»

سعدی شیرازی: «عیب پیراهن دریدن می‌کنندم دوستان  بی وفا یارم که پیراهن همی‌درّم نه پوست»