ریشهی آریایی «*نَیْ» به معنای «کره گرفتن، فشردن» در زبانهای اروپایی همتایی ندارد و احتمالا در زبانهای آریایی پدید آمده است و خاستگاهش جوامع باستانی رمهدار شمال ایران زمین است. این بن در زبانهای اروپایی به شکلی بسیار محدود وامگیری شده و مثلا در زبان لیتوانیایی کلمات paninas (دوغ) و sviestunit (کره گرفتن) را پدید آورده است.
این بن در زبانهای ایرانی کهن اغلب با پیشوند «پَتی-» همراه شده و چنین واژگانی را زاده است: नीत (نیتَه: کره، مسکه) و नवनीत (نَوَهنیتَه: کرهی تازه) و «نِتْرَه» (ابزار زدن شیر، قاشق کرهگیری) سانسکریت، 𑀡𑀯𑀡𑀻𑀅 (نَوَنیا: کره) پراکریت مهاراستری و ساوراسنی، «پَنیر» پهلوی، «پَنیر» خوارزمی، «نییَکَه» (کره، مسکه، خامه) و «نی» (دوغ) و «پَنِر» (پنیر) سکایی، «نْیِه» (کره) ختنی، պանիր (پَنیر) ارمنی کهن،
در زبانهای زندهی ایرانی از اینجا چنین واژگانی را میشناسیم: «پنیر» و «نیرَه» (ظرف سفالی کرهگیری) و «آنین» (چوب کرهگیری) و «نِمِشک» (قیماق، کره) و «نَهْرَه» (ابزار جدا کردن دوغ از روغن، مرکب از: نی: کرهگیری + ثْرَکَه: چوب، ترکه) پارسی، «پَنیر» و «نیِه» (خمرهی کرهگیری) گیلکی و مازنی، «پِنیر» (پنیر) و «نیویسْت» (کره) کردی، «نیویسْت» (کره) و «پِنْدیر/ پِیْنیر» (پنیر) زازا، панир (پَنیر) پارسی تاجیکی و یغنابی، «نییَه» (دوغ) یدغه، «نیذوک» (دوغ) سنگلیجی، «اینَیون» (از پوست درآوردن، کوفتن) آسی، «نِرَه» (مشک ماست) ابیانهای و تالشی، «نیمَگ» (کره) بلوچی، «پَنیر» اردو، «پِنْدیر/ پِیْنیر» (پنیر) ترکی، «پِنیر» (پنیر) وخی، «پِیْنیر» (پنیر) ترکمنی، պանիր (پَنیر) ارمنی،
در زبانهای هندی از این ریشه چنین کلماتی زاده شدهاند: नैनी (نَیْنی: کره) هندی قدیم، नैनू (نَیْنو: کره) و पनीर (پَنیر) و नवनीत (نَوْنیت: کره، خامه) و नोनी (نُنی: کرهی تازه) هندی نو، ননী (نُنی: کره) و লনী (لُنی: کره، چرب، جذاب، لاغر) آسامی، लोणी (لُنی: کره) کنکانی، लोणी (لُنی: کره) مراثی، পনীর (پُنیر: پنیر) بنگالی، પનીર (پَنیر) گجراتی، «پِنیر» (پنیر) سندی، പനീർ (پَنیر) مالایالام، ਪਨੀਰ (پَنیر) پنجابی، পনিৰ (پُنیر: پنیر) بنگالی،
برخی از این واژگان در زبانهای دیگر نیز وامگیری شدهاند: नौनि (نَونی: کره) و पनीर (پَنیر) نپالی، པ་ནིར (پا-نیر: پنیر) تبتی، paneer (پنیر) انگلیسی، pendir (پنیر) رومانیایی، paneer (خرده نان) هلندی، panure (خرده نان) فرانسوی، «پَنیر/ فَنیر» (پنیر) مالایی،
این کلمهها در شعر و ادب پارسی با بسامدی پایین رواج داشتهاند. اما کاربردشان در زبان عوامانهی مردم گویا بیشتر بوده باشد. برخی اصطلاحها مثل «به نون و پنیر قانع بودن» و «با فلانی کارد و پنیر بودن» به همراه «مو را از ماست کشیدن» در زبان مردم ری از قدیم وجود داشته و در شعر قوامی رازی از قرن ششم هجری آمده است:
فردوسی توسی: «شبانش همی گوشت جوشد به شیر خود او نان ارزن خورد با پنیر»
ناصرخسرو قبادیانی: «خوش خوش فرو خواهد خوردنت روزگار موش زمانه تو را ای بیخبر پنیر»
قوامی رازی: « زین کارمان برآر چو موی از میان ماست با ما چرا شدستی چون کارد با پنیر »
اثیرالدین اخسیکتی: «گر پنیر از شیر شاید بست میبندد جهان
بر هوا از ابر همچون شیر برف چون پنیر»