ریشهی هندواروپایی «*post» مرکب است و بخش دوم آن بیتردید «*sta» (ایستادن) است. دربارهی بخش نخست آن جای بحث است و ممکن است «*pro» (پیش) یا «*hpo» (با، همراه) باشد. این ترکیب روی هم رفته «برپای ایستاده، پشت قرار گرفته» معنی میدهد. این ریشه در زبانهای کهن اروپایی چنین واژگانی را پدید آورده است: pastos (پاسْتُس: راهروی ساختمان) یونانی، postis (چارچوب، چارچوب در، میل) لاتین، festa (محکم کردن) و fasta (روزه گرفتن) نردیک کهن، fast (محکم، پابرجا) و festi (محکم) و fasten (روزه گرفتن؛ قرن هشتم) و Pfost (ستون، دیرک) آلمانی کهن، post (چارچوب، چارچوب در) و fæst (محکم، پابرجا) و fyrst (خرپشته، شیروانی) انگلیسی کهن، post (ایستگاه) و posterité (زاده، فرزند؛ قرن چهاردهم) فرانسوی کهن، post (ستون، چارچوب) و fast (محکم، استوار) و festi (محکم) ساکسونی کهن، post (ستون، چارچوب) و fest (محکم، پابرجا) فریزی کهن، vast (محکم، پابرجا) هلندی میانه، 𐍆𐌰𐍃𐍄𐌰𐌽 (فَسْتان: روزه گرفتن، جلوی خود را گرفتن) و 𐌲𐌰𐍆𐌰𐍃𐍄𐌰𐌽 (گَفَسْتان: محکم گرفتن) و 𐍆𐌰𐍃𐍄𐌿𐌱𐌽𐌹 (فَسْتوبْنی: روزهداری، پرهیزگاری) گتی، постъ (پُسْتو: قرارگاه) اسلاوی کهن شرقی و اسلاوی کهن کلیسایی،
در زبانهای زندهی اروپایی از این ریشه چنین کلماتی برخاستهاند: pirštas (انگشت) لیتوانیایی، a posteriori (پسینی؛ قرن هفدهم) و fasten (روزه گرفتن) و Pfosten (ستون، دیرک) آلمانی، פֿאַסטן (فَسْتْن: روزه گرفتن) ییدیش، poste (جایگاه نگهبان؛ ۱۷۰۰م.) و cart postale (کارت پستال؛ ۱۸۵۰م.) فرانسوی، poste (ستون، پست) اسپانیایی و پرتغالی، пост (پُسْت: قرارگاه) روسی، піст (پیسْت: قرارگاه) اوکراینی، pôst (قرارگاه) اسلواکی، půst (قرارگاه) چک، post (قرارگاه) لهستانی، по̑ст (پُوسْت: قرارگاه، برید) صربی-کروآتی، пост (پُسْت: قرارگاه، برید) بلغاری و مقدونی،
در زبان انگلیسی از اینجا چنین کلماتی زاده شدهاند: post (میل، ستون، ایستگاه، برید؛ ۱۵۹۰م.)، postbox (صندوق پستی؛ ۱۷۵۴م.)، postmodernism (پسامدرنیسم؛ ۱۹۷۷م.)، posterior (پشتی.) و poster (اعلان؛ ۱۸۳۸م.)، postage (نامه فرستادن؛ ۱۵۸۰م.)، preposterous (خلاف طبع، مخالفت عقل سلیم؛ ۱۵۴۰م.)، postcard (کارت پستال؛ ۱۸۷۰م.)، outpost (اردوگاه مرزی؛ ۱۷۵۷م.)، postman (پستچی؛ ۱۷۶۸م.)، fasten (محکم کردن)، fast (روزه گرفتن)، breakfast (صبحانه)
بسیاری از این واژگان در پارسی نو وامگیری شدهاند: «پست»، «پستچی»، «پستخانه»، «کارت پستال»، «پوستر»،
این بن در زبانهای آریایی به ریشهی «*پْرْشْتی» دگردیسی یافته و در زبانهای کهن ایرانی چنین واژگانی را پدید آورده است:itSrap (پَرْشْتی: پشت) و atSrap (پَرْشْتَه: ستون فقرات) اوستایی، पस्त्य (پَسْتْیَه: دکه، غرفه) و पस्त्या (پَسْتْیا: مقر، اقامتگاه) و पृष्ठ (پْرْسْتْهَه: پشت) سانسکریت، «پیتّهِه» (روی) و «پیتّهینَه» (همراه، کنار) پالی، 𑀧𑀺𑀝𑁆𑀞/ 𑀧𑀼𑀝𑁆𑀞 (پیتّهَه/ پوتّهَه: پشت، کنار) پراکریت، «پوشْت» (پشت) و «پوشْتیبان» (پشتیبان) و «پوشْتیبانیهْ» (پشتیبانی) پهلوی و پارتی و تورفانی، «پرچه» (پشت) و «پرچی» (عقب، در پی) سغدی، «پشک» (پشت) خوارزمی، «پَلْسْتی» (پشت) سکایی، հաստ (هَسْت: محکم، پابرجا) ارمنی کهن، anbytFp (پُشْتیبْنا: پشتیبان) آرامی،
در زبان پارسی از اینجا چنین واژگانی زاده شدهاند: «پشت»، «پشتیبان»، «پشتوانه»، «پشتی»، «پشتواره» (وزن باری که یک نفر میتواند حمل کند)، «پشتاپشت»، «پشتاب»، «همپشت»، «پشتبند»، «لاکپشت»، «پشتبام»، «گوژپشت»،
در سایر زبانهای زندهی ایرانی از این ریشه چنین کلماتی پدید آمدهاند: «پَشْت» (پشت) سیستانی، «پیشْت» (پشت) کردی، «بْیَرْتَه» (دوباره) و «پوشْتَگ» (پشتواره) پشتون، «پوشْکْویرُو» (پشتواره) مونجی، «پَت» (پشت، بالا) اورموری، «پیشْچُو/ پوشْت» (پشت) یدغه، «فَیْرْچی» (در نتیجه، در اثر) آسی، «بُشِت» (عبای گشاد) عربی، պաշտպան/ փուշտիպա (پَشْتپان/ پوشْتیپان: پشتیبان) و (پَشْتپانَک: نگهبان) و (پَشْتپانوتْیون: حمایت) و փուշտ/ պաշտ (پوشْت/ پَشْت: پشت) ارمنی، posht (پشت) آلبانیایی، «پوشْت» (پشت) ترکی، «پَشْت» (پشت) گورانی، «پیشْت» (پشت) زازا، «پِرْس» (پشت) سنگلیجی، «پْیوتْهو» (پشت، پشتیبان) کشمیری،
در زبانهای هندی از این واژگان از این تبار وارد شدهاند: पीठ / पुट्ठा (پیتْهْ/ پوتّها: پشت) و पूठ (پوتْهْ: پشت) و पूठा (پوتْها: جلد کتاب) و पृष्ठ (پْرْسْتْهَه: پشت) هندی، मलपृष्ठ (مَلَپْرْسْتْهَه: ورق پشتی کتاب) و जालपृष्ठ (جالَپْرْسْتْهَه: صفحهی وب) سانسکریت نو، «پیسْتُو» (بعد از) کلاشه، পিঠি (پیتْهی: پشت، سطح) آسامی، পিঠ (پیتْهْ: پشت) بنگالی، ପଥା (پُتْهَه: کنارهی علفزار رودخانهها) و ପାଥଲେ (پَتْهُولِه: پشت) اوریا، પાઠું (پاتْهو: سیاهسرفه، تومور ستون فقرات) و પુઠિયાં (پوتْهییا: باسن) و પૂઠું (پوتْهو: جلد کتاب، کون) گجراتی، पूठु (پوتْهو: کون) و पीठ (پیتْهْ: پشت) گروالی، पूठ (پیتْهْ: پشت) کوماونی، පිට (پیتَه: پشت، بیرون) و පිටු (پیتو: صفحات کتاب) سینهالی، (پوتْها: پشت) و पुट्ठा (پوتّها: تهیگاه جانوران، جلد چرمی کتاب) و पृष्ठ (پْروسْتْهَه: پشت) مراثی، ਪਿੱਠ (پیتّهَه: پشت) و ਪੁੱਠਾ (پوتّها: تهیگاه جانوران) پنجابی،
برخی از این واژگان به زبانهای دیگر هم راه یافتهاند: पुट्ठा (پوتّها: باسن) نپالی، pousths (پوسْتِس: پشت) یونانی، puști (پشت) رومانیایی،
این واژگان در شعر و ادب پارسی بسیار به کار گرفته شدهاند:
فردوسی توسی: «خورش ساخت از پشت گاو جوان بدو اندرون زعفران و گلاب»
ابوسعید ابوالخیر: «ای پشت تو گرم کرده سنجاب و سمور
یکسان به مذاق تو چه شیرین و چه شور»
حافظ شیرازی: «بخت گو پشت مکن روی زمین لشکر گیر
میل رفتن مکن ای دوست دمی با ما باش»
بیدل دهلوی: «همین دنیاست کانجامش قیامت پردهدر گردد
دمد پشت ورق از صفحه هنگامیکه برگردد»