ریشهی پیشاهندواروپایی «*peis» به معنای «له کردن، خُرد کردن» در زبانهای کهن اروپایی این واژگان را به دست داده است: pison (پیسُن: نخود) یونانی، pisum (نخود) و pistor (نانوا) و pinsere (له کردن، خرد کردن) و piso (هاون) و pisa (نخود) لاتین، pais (نخود) نورمن، pese (نخود) اوکسیتان، pise (نخود) انگلیسی کهن، pois (نخود) و pincier (نیشگون گرفتن) و pinceure (پنس، چنگک) فرانسوی کهن،
در زبانهای زندهی اروپایی از این بن چنین کلماتی برخاستهاند: bixo (نخود) ونیزی، pois (نخود) و pince (پنس) فرانسوی، pys (نخود) ولش، pis (نخود) ایرلندی، pea (نخود) و peanut (بادام زمینی) و peastone (پیزولیت، سنگ نخودی) و pinch (نیشگون گرفتن) و pincer (چنگک) انگلیسی، pesol (نخود) و pinca (پنس) کاتالان، pisello (نخود) و pinza (پنس) ایتالیایی، piestas (هاون) لیتوانایی، pseno (ارزن) روسی،
از میان این کلمات در پارسی جدید «پنس» از فرانسوی وامگیری شده است.
این بن در زبانهای آریایی به ریشهی «*پَیْس» تبدیل شده و معنای «بریدن، تراشیدن، له کردن» را میرساند. در زبانهای کهن ایرانی از این ریشه چنین واژگانی زاده شدهاند: artSip (پیشْتْرَه: آرد) و tnaSip (پیشَنْت: له کننده، دسته هاون) اوستایی، «پیسْتَه» (آرد غله) و «پینَسْتی» (کوفتن، له کردن) و «پِسَنی» (سنگ آسیا) سانسکریت، «پیسْت» (آرد غله) پهلوی، «اَمْبیس» (غلهی پاک شده، خرمن) پارتی، «هَمْبیسا» (تودهی غله، خرمن) و «پْهیسونَه» (مُهر) سکایی، «پیز» (ضرب، کوفتن) سغدی، «شپی» (له کردن) خوارزمی،
در زبانهای زندهی ایرانی از این ریشه چنین واژگانی برخاستهاند: «پِست» (آرد غله) و «اَبْنیس» (خرمن، تودهی غله) پارسی قدیم، «اَیْمْبیس» (نصف، نیمه) آسی، «اَنْبِز» (خرمن، غله) تربت حیدری، «پیشْتَه» (کوفته، آرد شده) و «پیز» (کوفتن، له کردن) یغنابی،
این واژهها در شعر و ادب پارسی بسیار به ندرت دیده میشود.