پروردگار


آخرین به روزرسانی:
پروردگار


         ریشه‌ی پیشاهندواروپایی «*perh» به معنای «تولید کردن، آماده کردن» در زبان‌های اروپایی کهن چنین واژگانی را پدید آورده است: apparare (آماده کردن) و apparatus (ابزارها، تجهیزات) و disparare (جدا کردن، تفکیک کردن) و imperator (امپراتور) و imperare (فرمان دادن) و iuniperus (سرو کوهی، احتمالا مرکب از: iuni: دانه‌ی سرو + per: تولید کردن) و reperire (گشتن و یافتن، فراهم آوردن) و separatus (جدا، منفک) و parire (زاییدن، تولید کردن) و parare (آماده کردن) و praeparationem (آمادگی، مرکب از: prae: پیش + para: تولید کردن) و parens (والد، نیا) و pauper (فقیر، مرکب از: pau: اندک + per: تولید کردن) و separ (جدا، منفک) و vipera (مار، افعی، کوتاه شده‌ی vivipera: زنده‌زا) لاتین، apareiller (آماده کردن، لباس پوشیدن) و emperor (امپراتور؛ قرن یازدهم) و empire (قلمرو امپراتوری) و imperatif ([جمله‌ی] امری؛ قرن سیزدهم) و imperial/ emperial (سلطنتی) و genevre (سرو کوهی) و parer (آماده کردن) و parent (والد؛ قرن یازدهم) و preparacion (آمادگی؛ قرن سیزدهم) و preparer (آماده شدن؛ قرن چهاردهم) و reparer (تعمیر کردن؛ قرن دوازدهم) و sevrer (جدا کردن؛ قرن دوازدهم) و seperalis (جدا، منفک) فرانسوی کهن، heahfore (گاو جوان، ماده گاو نزاییده، مرکب از: heah: بالا + fore: گاو) و fearr (گاو) انگلیسی کهن، farro (گوساله) آلمانی کهن، 

         در زبان‌های زنده‌ی اروپایی هم از این ریشه چنین کلماتی را سراغ داریم: imperatif ([جمله‌ی] امری) و parasol (سایه‌بان، آفتابگیر؛ ۱۵۷۰م.، مرکب از:‌ para: گرفتن، تفسیم کردن + sol: خورشید) و empereur (امپراتور) و genièvre (سرو کوهی) و parachute (چتر نجات؛ ۱۷۸۴م.) و parade (رژه، نمایش آمادگی جنگی؛ قرن شانزدهم) و parapet (دیوار کوتاه دفاعی تا ارتفاع سینه؛ قرن شانزدهم) و parez (پس بزن، از خودت دفاع کن [فریاد شمشیرزنان]) و pauvre (فقیر) و pouvoir (فقر) و remparer (خاکریز کندن، استحکامات دفاعی ساختن) فرانسوی، enebro (سرو کوهی) و parir (فراهم کردن) اسپانیایی، ginepro (سرو کوهی) و parapetto (دیوار کوتاه دفاعی تا ارتفاع سینه، مرکب از: para: دفاع، حفظ + petto: سینه) ایتالیایی، spratek (گوساله) چک، Farre (گوساله) آلمانی، 

         در زبان انگلیسی هم چنین واژگانی از این بن برخاسته‌اند: ante-partum (پیش از زایمان؛ ۱۹۰۸م.)، postpartum (بعد از زایمان)، apparatus (تجهیزات؛ ۱۶۲۰م.)، apparel (آماده کردن؛ اواخر قرن سیزدهم، لباس پوشیدن؛ اواخر قرن چهاردهم)، biparous (دوقلوزا؛ ۱۷۳۰م.)، disparate (ناهمجنس، بی‌سنخیت؛ ۱۶۰۰م.)، و emperor (امپراتور؛ اوایل قرن سیزدهم)، empire (قلمرو امپراتوری؛ میانه‌ی قرن چهاردهم)، heifer (گاو جوان نزاییده)، imperative ([جمله‌ی] امری؛ ۱۵۲۰م.)، imperial (سلطنتی؛ اواخر قرن چهاردهم)، juniper (سرو کوهی؛ اواخر قرن چهاردهم)، multiparous (چندبچه‌زا، چندقلوزا؛ ۱۶۴۰م.)، nulliparous (نزاییده، نازا؛ ۱۸۳۷م.)، oviparous (تخمگذار؛ ۱۶۴۰م.)، Parabellum (نام نوعی تپانچه؛ ۱۹۰۴م.، برگرفته از زبانزد لاتین: si vis pacem, para bellum: اگر صلح را در نظر داری، برای جنگ آماده باش)، parados (جبهه‌ی پیشین خندق جنگی؛ ۱۹۱۷م.)، pare (پوست کندن [میوه]، بریدن [نان]؛ ۱۳۰۰م.)، parent (والد؛ اوایل قرن پانزدهم)، parry (دفع کردن حمله، پس زدن ضربه، وامگیری از فرانسوی؛ ۱۶۳۰م.)، parturient (زائو؛ ۱۵۹۰م.)، poor (فقیر؛ ۱۲۰۰م.)، post-partum (مربوط به دوران بعد زایمان؛ ۱۸۳۷م.)، preparation (آماده‌سازی، آمادگی؛ اواخر قرن چهاردهم)، prepare (آماده شدن؛ میانه‌ی قرن پانزدهم)، primipara (زنی که برای آخرین بار می‌زاید؛ ۱۸۴۲م.)، puerperal (مربوط به زایمان؛ ۱۷۶۸م.)، rampart (سنگر، خاکریز؛ ۱۵۸۰م.)، repair (تعمیر کردن؛ میانه‌ی قرن چهاردهم)، repertory (سیاهه؛ ‍۱۵۵۰م.)، separate (جدا کردن، تفکیک کردن؛ اوایل قرن پانزدهم)، sever (جدا کردن، کندن؛ ۱۳۰۰م.)، several (جدا، منفک؛ اوایل قرن پانزدهم، متنوع، چندگانه؛ ۱۵۰۰م.)، viper (افعی؛ اوایل قرن پانزدهم)، vituperation (نکوهش کردن، عیبجوبی؛ قرن نوزدهم، مرکب از: vitium: عیب + par: تولید کردن، فراهم آوردن)، viviparous (زنده‌زا؛ ۱۶۴۰م.)

         در بین این واژگان برخی در پارسی نو وامگیری شده‌اند: «امپراتور»، «سِوِر» (سرسخت)، «پارابلِم» (نام تپانچه)

بن پیشاهندواروپایی «*per» در زبان‌های آریایی به ریشه‌ی «*پَر» (پروردن، آماده کردن) بدل شده است. در زبان‌های باستانی ایرانی از این ریشه چنین کلماتی زاده شده‌اند: पुरुष (پوروشا: مرد، شخص، روح شهر) سانسکریت، 𑀧𑀼𑀮𑀺𑀰 (پولیسَه: مرد) پراکریت مگدی، 𐨤𐨂𐨪𐨂𐨮 (پوروسَه: انسان، کودک) پراکریت نیایی، 𐨤𐨂𐨪𐨂𐨮 (پوروسا: مرد، انسان) گنداری، 𑀧𑀼𑀮𑀺𑀲 (پوریسَه: مرد) پراکریت ساوراسنی و آشوکایی، «پوریسا» (مرد، انسان) پالی، «پَرْوَرْتَن» (پروردن) و «پارَگ» (غذا) و «پِش‌پارَگ» (پیش‌غذا) پهلوی، «پار» (خوراک دادن، پروردن) و «پارَه» (خوراک) و «اَسْپارَه» (یونجه، اسپست) سکایی، «پیش‌پاریک» (پیش‌غذا) خوارزمی،

در پارسی از این بن چنین واژگانی را سراغ داریم: «پرورش»، «پروردن/ پروریدن»، «مشام‌پرور»، «روح‌پرور»، «پروار»، «پرواربندی»، «پروردگار»، «پارَه» (حلوا)، «جوش‌بَرَه» (نوعی آش)، «هنرپرور»، «پرورشگاه»، «دماغ‌پرور»، «پرورش‌اندام»، «پرورده» (زیتون و میوه‌ها)، 

در سایر زبان‌های زنده‌ی ایرانی هم از این ریشه چنین واژگانی برخاسته‌اند: «فیشْفارَج» (پیش‌غذا، معرب پیش‌پارگ پهلوی) عربی، «نْپارَک» (غذا دادن) ارمنی، «میسافِرپَرْوَر» (مهمان‌نواز) و «وِتِن‌پَرْوَر» (وطن‌خواه، میهن‌پرست) ترکی، «پُرُش» (انسان، مرد) اردو،

در زبان‌های هندی از این ریشه چنین کلماتی بازمانده‌اند: पुरुष (پوروس: مرد، انسان) هندی، ਪੁਰਖ / ਪੁਰਸ਼ (پورَکْهْ/ پورَس: مرد، انسان) پنجابی، পুৰুষ (پوروخ: انسان) آسامی، ಪುರುಷ (پوروسَه: انسان، مرد) کانادا، පුරුෂ(پوروسَه: انسان، مرد) سینهالی، పురుషుడు (پوروسودو: انسان) تلوگو، पुरुष (پوروس: انسان، مرد) مراثی، புருஷன் (پوروسَن: شوهر، مردم) تامیلی، 

برخی از این کلمات در زبان‌های دیگر نیز وامگیری شده است:‌ ប្រុស (پْرَهْ: انسان) خمر، ບຸຣຸດ (بو.روت: انسان، مرد) لائوسی، บุรุษ (بوروت: انسان) تای، 

واژگان برآمده از این بن در شعر و ادب پارسی بسامدی بالا دارند:

رودکی سمرقندی: « مار را، هر چند بهتر پروری                چون یکی خشم آورد کیفر بری»

فردوسی توسی: « سر ناسزایان برافراشتن                        وز ایشان امید بهی داشتن

 سر رشته‏ی خویش گم كردن است                به جیب اندرون مار پروردن است

 چو پروردگارش چنین آفرید                      نیابی تو بر بند یزدان كلید»

نظامی گنجوی: « یک دسته گل دماغ پرور                        از خرمن صد گیاه بهتر »

محمدجان قدسی: «ضعیفی بُوَد به ز تن‌پروری           مه نو عزیزست از لاغری»