ریشهی پیشاهندواروپایی «*sper» به معنای «پاشیدن» در زبانهای کهن اروپایی این واژگان را پدید آورده است: speirw (سْپِیْرو: پاشیدن) یونانی، sprat (پاشیدن) آلمانی کهن، sreb (پاشیدن) ایرلندی میانه، spraien (پخش کردن، افشاندن) هلندی میانه، spræjen,/spræwen (پخش کردن، افشاندن، گردوخاک کردن) آلمانی میانه، foss/ fors (آبشار) ایسلندی کهن،
در زبانهای زندهی اروپایی از این ریشه چنین کلماتی را سراغ داریم: spray (افشاندن) splash/ plash (لب پر زدن، پاشیدن مایع؛ ۱۷۳۶م.) انگلیسی، sprühen (پاشیدن، افشاندن) آلمانی، sproien (پاشیدن، افشاندن) هلندی،
از میان این واژگان «اسپری» به پارسی جدید وارد شده است.
در زبانهای آریایی این بن به ریشهی «*پِرْس/ *پَرْش» تبدیل شده که همان معنای «پاشیدن، افشاندن» را میرساند. از اینجا چنین واژگانی در زبانهای باستانی ایرانی زاده شدهاند: ayuSrap (پَرْشویَه: چشمه) و akInavSrap (پَرْشْوَنیکَه: پیشانی خالدار) و VAgtawSrap (پَرْشْوَتگاو: گاو رنگارنگ) اوستایی، पृषत् (پَرْسَتی: پاشیدن) و «پْرْسَنت» (خالدار، رنگارنگ) سانسکریت، «پْروهَه» (شبنم) سکایی،
در پارسی این خوشه از کلمات خویشاوند به این ریشه مربوط میشوند: «پاشیدن/ پاچیدن»، «پریشیدن»، «پریشان»، «پراشیدن»، «آبپاش»، «بذرپاش»، «پراش»، «پاشاندن»، «فروپاشی»، «پاشی»، «ریختوپاش»، «عطاپاشی»، «سمپاشی». در پارسی قدیم هم از همینجا این واژگان زاده شدهاند: «پُره» (برفریزه)، «اَپَشک» (ژاله)، «بُرخ» (شبنم)، «پَرْش» (چشمه)، «پَرشیدَن» (عطسه یا سرفه کردن) و «پریش».
در سایر زبانهای زندهی ایرانی از ریشهی «*پرس» این کلمات پدید آمدهاند: «پْریزِن/ پیرژانین»
(پاشیدن) و «پاشیش» (داروی افشاندنی در گلو) پارسی افغانی، «پوشَه» (برفریزه) امرهای، «پَرْخ» (ژاله) یدغه، «پورْشَه» (بوران، کولاک) کردی، «پورْخ» (پاشیدن) شغنی، «پیرْخ» (شبنم) آسی، «پَرْخَه» (شبنم) و «پیژ/ پوگ» (ترشح) پشتون، «پْریشک» (عطسه، سرفه) سیستانی، «پْرِش» (عطسه کردن) بلوچی،
مشتقهای این ریشه در شعر و ادب پارسی فراوان به کار گرفته شدهاند:
فردوسی توسی: «همه جامه تا پای بدرید پاک بر آن خسروی تاج پاشید خاک»
ابوسعید ابوالخیر: « شیرین دهنی که از لبش جان میریخت
کفرش ز سر زلف پریشان میریخت»
فرخی سیستانی: «گاه چون پاشیده برگ نسترن بر برگ بید
گه چو لؤلؤ ریخته بر روی کحلی پرنیان»
اسدی توسی: «ز خرطوم پیل و سر جنگجوی همه دشت پاشیده چوگان و گوی»