ریشهی پیشاهندواروپایی «*per» به معنای «تفسیم کردن، واگذار کردن، فروختن» در زبانهای اروپایی کهن چنین واژگانی را پدید آورده است: pernhmi (پِرْنِمی: فروختن) و pornh (پُورْنِه: روسپی، در اصل یعنی: فروختنی، واگذار شدنی) یونانی، appartere (جدا کردن) و ad partem (در کنار، جداگانه) و ex parte (فقط مربوط به یک طرف دعوا [در دادگاه]) و particula (بخش کوچک، جزء) لاتین، a part (در کنار، جداگانه) و departir (جدا شدن، توزیع کردن؛ قرن دهم) و departement (جدایی، طلاق؛ قرن دوازدهم) و imparter/ empartir (سهم گرفتن، شریک شدن؛ قرن چهاردهم) و jeu parti (ریسک، بازیِ با بخت نامعلوم) و parcele (بخش کوچک، پاره، تکه) و pars (سهمها، بخشها) و part (سهم، بخش) و parcial (جزئی، بخشی از چیزی) و participacion (شراکت؛ قرن سیزدهم) و parçonier (شریک، همکار) و porcion (بخش، سهم) فرانسوی کهن،
در زبانهای زندهی اروپایی هم از این ریشه چنین کلماتی را سراغ داریم: a part (جداگانه) و appartement (آپارتمان، خانهی کوچک شخصی؛ قرن شانزدهم) و compartiment (بخشی مجزا شده از فضایی بزرگ؛ قرن شانزدهم) و partial (جزئی، بخشی از چیزی؛ قرن چهاردهم) و particulier (ویژه، جزئی) و partisan (عضو حزب؛ قرن پانزدهم) و partitif ([در گرامر] مرکب بودن جمله یا کلمه) فرانسوی، appartere (جدا کردن) و appartimento (در جاهایی متفاوت) و compartimento (بخشی مجزا شده از فضایی بزرگ) ایتالیایی،
در زبان انگلیسی هم چنین واژگانی از این بن برخاستهاند: apart (جداگانه؛ اواخر قرن چهاردهم)، apartment (آپارتمان؛ ۱۶۴۰م.)، bipartient (دوبخشی، دو تکه؛ ۱۶۷۰م.)، bipartisan (متشکل از نمایندگان دو حزب؛ ۱۸۹۴م.)، bipartite (دو بخشی، دو مرحلهای؛ ۱۵۷۰م.)، compartment (بخشی مجزا شده از فضا؛ ۱۵۶۰م.)، depart (جدا شدن، ترک کردن؛ میانهی قرن سیزدهم)، department (ترک، جدایی؛ ۱۵۰۰م.، بخشهای متفاوت یک سازمان یا ادارات دولتی؛ ۱۷۶۹م.)، impart (سهیم شدن، شراکت کردن؛ اوایل قرن پانزدهم)، jeopardy (مخاطره؛ اواخر قرن چهاردهم، وام از jeu parte فرانسوی کهن)، multipartite (چندبخشی؛ ۱۷۲۱م.)، parcel (بخش، پاره؛ اواخر قرن چهاردهم)، parse (تجزیه کردن اجزای گرامری جمله؛ ۱۵۵۰م.)، part (بخش، سهم؛ میانهی قرن سیزدهم)، participate (شرکت کردن، سهیم شدن؛ ۱۵۳۰م.)، participation (شراکت؛ اواخر قرن چهاردهم)، particle (جزء، ذره؛ اواخر قرن چهاردهم)، particular (جزئي، ويژه؛ اواخر قرن چهاردهم)، particulate (تجزیه شدن، ذره ذره شدن؛ ۱۸۷۱م.)، partisan (عضو حزب؛ ۱۵۵۰م.)، partition (تقسیم، تفکیک؛ ۱۴۰۰م.)، partner (شریک؛ ۱۳۰۰م.)، party (حزب، دستهی مجزا؛ ۱۳۰۰م.)، portion (بخش، سهم؛ اوایل قرن چهاردهم)، proportion (متناسب، معادل با سهم؛ اواخر قرن چهاردهم)، quadripartite (چهاربخشی، چهارتکه؛ اوایل قرن پانزدهم)، repartee (حاضرجوابی؛ ۱۶۴۰م.، وامگیری از اصطلاحی فرانسوی در شمشیربازی)، tripartite (سهجزئی، سهتکه؛ اوایل قرن پانزدهم)، pornography (هرزه نگاری؛ ۱۸۴۲م.)، porn (کوتاه شدهی پورنوگرافی؛ ۱۹۶۲م.)،
برخی از این واژگان به پارسی جدید وارد شدهاند: «پارتی»، «پارتیبازی»، «گاردن پارتی»، «آپارتمان»، «پارتیزان»، «دپارتمان»، «پارت» (بخش)، «پارتنر»، «پورن/ پورنوگرافی»،
بن پیشاهندواروپایی «*per» در زبانهای آریایی به ریشهی «*پار» (تقسیم کردن، دادن) بدل شده است. در زبانهای باستانی ایرانی از اینجا چنین واژگانی زاده شدهاند: rap (پَر: تعهد داشتن، مدیون و وامدار بودن) و arAp (پارَه: تقصیر، گناه رشوهگیری) اوستایی، «پورْتَه» (هدیه، پاداش) و «پورْتی» (هدیه دادن) و «پْرْناتی» (واگذار کردن، دادن) سانسکریت، «پارَک» (تحفه، رشوه) و «پارَگ» (پاره) پهلوی، պոռնիկ (پُورْنیک: روسپی، زن شهوتی) و պոռնկանոց (پُرْنکانُوتْس: جندهخانه) ارمنی کهن، «پارَگ» (پاره) تورفانی، «پار» (قرض) و «پورچ» (وام) سغدی، «پارا» (وام) و «پار» (ادای دین، پرداختن وام) سکایی،
در زبان پارسی از این بن چنین واژگانی را سراغ داریم: «پاره»، «پارچه»، «پارچ»، «پَرد» (لایی و ته کاغذ یا لباس)، «یکپارچه»، «تکهپاره»، «پارهپوره»، «پاره پاره»، «مهپاره/ ماهپاره»، «جگرپاره»، «پارهسنگ [برداشتن]»، «بسپار» (مولکول)،
در اغلب زبانهای ایرانی «پاره» به معنای «بخشی از اموال، حصه، وام» هم به کار میرفته است. بر این مبنا حدس میزنم بخش دوم در عبارت «پولوپله» همان «پاره» باشد. همچنین است کلمهی «پارَه» در پارسی قدیم که اول بر «هدیه، تحفه» دلالت میکرده، اما خیلی زود در زبان اوستایی و پهلوی به معنای «رشوه» تعمیم یافته است. در شعر پارسی هردو معنای یاد شده را به این کلمه نسبت دادهاند. چنان که ناصرخسرو در معنی «هدیه» میگوید: «به از نیکو سخن چیزی نیابی که بر دانا بری بر رسم پارَه»
و عنصری در معنی «رشوه» گفته: «هرآنجا که پارَه شد از در درون شود استواری ز روزن برون»
در سایر زبانهای ایرانی هم چنین کلماتی از این ریشه برخاستهاند: «پارو» (دکمه) و «پارَه» (پول، لقمه) و «پَلَه» (تکه پاره، چروک) کردی، «پُور» (وام) و «پَلَه» (علامت) پشتون، «پُر» (وام) بلوچی، պոռնիկ (پُرْنیک: روسپی) و պոռնկանոց (پُرْنکانُوتْس: جندهخانه) ارمنی،
مشتقهای این ریشه در شعر و ادب پارسی با بسامدی بسیار به کار گرفته شده است:
فردوسی توسی: «زمرد بر او چهارصد پاره بود به سبزی چو قوسِ قزح نابسود»
هاتف اصفهانی: «یک گریبان نیست کز بیداد آن مهپاره نیست/ رحم گویا در دل بیرحم آن مهپاره نیست
کو دلی کز آن دل بیرحم سنگین نیست چاک کو گریبانی کز آن چاک گریبان پاره نیست»
الفت کاشانی: « باغبان! غنچه نچیدم ز من آزرده مشو پارههای جگر است این كه به دامن دارم »
مولانای بلخی: «ای دل پاره پارهام دیدن اوست چارهام اوست پناه و پشت من تکیه بر این جهان مکن»
قاآنی شیرازی: «دلکی داری ای شوخ چو یک پارهسنگ ای دریغ از دل سنگت که دلم دارد تنگ»