«هَیون» در پارسی قدیم به معنای «شتر بزرگ، جمازه» آمده و آن شتر بلخی دوکوهانه است که برای بارکشی مناسب نیست و در مقابل ارزش نظامی دارد چون از غوغای جنگ نمیترسد. دکتر حسن دوست آن را از ‘ughhnhs (هوگِنِس: نیکونژاد، والاتبار) یونانی مشتق دانسته است. این کلمهی یونانی را میتوان نیای «هِجان» عربی به معنای «اصیل و برگزیده» دانست، که به شتر سپید هم تعمیم یافته است. اما مشتق شدن «هیون» از آن به نظرم جای بحث دارد. در زبان یونانی قدیم ὕαινα (هوئَیْنَه) را به معنای «شتر» داشتهایم، اما از آنجا که در یونان شتر نداریم و شتر در ایران اهلی شده و جغرافیایش در جهان قدیم محدود به ایران بوده، این واژه باید در یونانی وامواژه باشد.
دربارهی ریشهی «هیون» و همتای یونانیاش چند حدس میتوان زد. گروهی واژهی یونانی را شکلی از ‘us (هوس) دانستهاند که یعنی «خوک». همین ریشه را مبنای hyaena لاتین به معنای «کفتار» دانستهاند که hiene فرانسوی کهن را به دست داده و در میانهی قرن چهاردهم به hyena انگلیسی بدل شده است. در برخی از منابع آوردهاند که ὕαινα یونانی هم به معنای کفتار بوده است. اما چنین نیست و این واژه برای اشاره به شتر جنگی ایرانیان کاربرد داشته است. ناگفته نماند که علاوه بر شتر، کفتار هم در یونان بومی نیست و این جانور که وابسته به گربهسانان است و یکی از کوچکترین خانوادههای پستانداران محسوب میشود، تنها در آفریقا و قلمرو ایران زمین و هند یافت میشود. یونانیان با واسطهی ایرانیان و رومیان تنها پس از ورود به شمال آفریقا با کفتار برخورد کردند.
علاوه بر این ὕαινα اگر بخواهد از ‘us مشتق شد باشد، شکل مادینهی کلمه را نشان میدهد، و این با معنای اصلیاش که «شتر جنگی، نره شتر» است تضاد دارد. این هم جای توجه دارد که در یونان قدیم و همچنین زبان لاتین کلمههای ὕαινα و hyenae ابهام داشته و به هر جانور درشتاندام خطرناکی گفته میشده است. بنابراین چنین مینماید که این واژه اصولا از معنای خوک برنخاسته باشد و چه بسا که وامگیریای از قلمرو ایران بوده که هردو جانور (شتر و کفتار) در آن بومی بودهاند.
حدسی که میشود زد آن است که هیون از نام یکی از تیرههای سکایی یعنی «هَیونَ/ خَیونَه» گرفته شده باشد که اسم یکی از قبایل نیرومند و جنگاور مخالف زرتشت بوده و در «یادگار زریران» نامش به صورت «خیون» ثبت شده است. نام همین قوم بعدتر باقی میماند و به جمعیتی ترکیبی داده میشود که از آمیختگی سکاها و تاتارها و مغولها پدید آمد و اینان «هون»ها هستند که در میانهی دوران ساسانی به اروپا حمله بردند و آنجا را غارت کردند.
طی دهههای گذشته دربارهی ریشهی اسم «هون» مطالبی انتشار یافته که برخیشان سرگرم کننده است و به شوخی پهلو میزند. بر مبنای این نظرات، «هون» واژهای ترکی است و قبایل هون هم ترک بودهاند. اما ایراد کار اینجاست که این کلمه در ترکی وجود ندارد. از این رو آن را از «اُن» (روییدن، رشد کردن)، «قون» (پرخور) مشتق دانستهاند، یا با فرض شجاع بودن هونها، اصولا گفتهاند این کلمه به معنای «مردم شجاع» یا «دلیر» بوده است. اینها البته تخیلاتی بیش نیست و زبانشناسان و مورخان جدی آن را مردود میدانند.[1]
بین پژوهشگران جدی تردیدی در این مورد وجود ندارد که نام هونها تباری ایرانی دارد. چون این کلمه دو هزار سال پیش از ظهور آتیلای هون و اولین نشانههای اقوام ترک زبان، در اوستا آمده و به مردمی اشاره میکند که در همان منطقهی ترکستان و قلمرو بعدی هونها زندگی میکردهاند و بیشک آریاییتبار بودهاند. در متونی مثل یادگار زریران و اوستا نام و نشان بسیاری از سران و پهلوانان هیونه/ خیونان را میبینیم که همگی اسمهایی آریایی دارند. بنابراین «هون» که در قرن چهارم و پنجم میلادی پدید آمد، و تقریبا همزمان با شکلگیری قوم ترک بود، پیشاپیش از دو هزار سال پیش به صورت «هیونَه/ خیون» وجود داشته و به همان مردم در همان جا اشاره میکرده است، پیش از آن که عنصر مغولی-آلتایی در آن وارد شود و به تدریج قومیت ترک را پدید آورد.
اما دربارهی ریشهی «هیونه» ماینشِن- هلفن آن را با «هو-نر» (نیکمرد، مهارت، هنر) برابر دانسته[2] و ورنر کلمهی تخاری «قو/خو» به معنی سگ را با آن مربوط دانسته و میگوید سگ توتم این مردم بوده و «سکا» را نیز شکل دیگری از «سگ» دانسته است.[3] اینها البته جای چون و چرای بسیار دارد. حدس دیگری که به نظرم درستتر است، آن که کلمهی اوستایی «هیَئُونَه» در اصل «مهیب، مهاجم» معنی میداده است.[4] این هم جای توجه دارد که چینیها هم سکاها را به اسم «شیونگنو/ خیونگنو» میشناختهاند که شاید شکلی دگرگون شده از «هیون/خیون» بوده باشد.
نتیجه آن که به نظرم کلمهی «هَیون» به معنای شتر جنگی از اسم قبیلهی هیونه/خیونان/هونها گرفته شده باشد. این را هم باید در ذهن داشت که شتر جنگی در همسایگی قلمرو ایشان یعنی در خوارزم و بلخ اهلی شده و در اوستا و منابع دیگر کهن همیشه همچون جانوری بزرگ و مهیب و جنگجو تصویر میشده است. نتیجه آن که حدسم آن است که «هیون» پارسی بازماندهی اسم این مردم کهن باشد، همچنان که کلمات یونانی-لاتین در معنای شتر و کفتار چنین وضعیتی دارند.
سیر تحول این واژه نیز جای توجه دارد. در اروپا این واژه دلالت یونانیِ «شتر» را از دست داد و بر «کفتار» متمرکز شد. در ادب پارسی اما هیون همان معنای اصلی خود را حفظ کرده و همچنان شتر جنگی را نشان میداده است:
فردوسی توسی: «ز دریا به دریا نبد هیچ راه ز اسب و ز پیل و هیون و سپاه».
اسدی توسی: «هیون دوکوهه دگر شش هزار همه بارشان آلت کارزار»
از این اشارهی اسدی به یاد گزارشهای یونانی و رومی در این مورد میافتیم. چون هرودوت میگفت کوروش در نبرد با لودیاییها برای اولین بار سپاهی از شترسواران را وارد میدان کرد، و مارکلیوس مارسیانوس شرح میدهد که سپاهیان سورن هنگام نبرد با کراسوس با شترهایی که بارشان تیر بود پشتیبانی میشدهاند. اسدی توسی هم تصریح کرده که شتر دو کوهانهی بلخی منظور است و این جانوری است که بار چندانی نمیکشد، اما از غوغای جنگ نمیترسد و در نبردها مثل اسب به کار گرفته میشده است. بر قد و قامت عظیم و درشتی بدن این جانور هم تاکید زیادی شده است. مثل سعدی که میگوید:
«تو را کوه پیکر هیون میبرد چه دانی که بر ما چه شب میرود؟»
«هَیون» بعدتر در ادب پارسی با تلفظ «هُیون» هم کاربرد داشته و از شاهنامه به بعد همچون صفتی برای اسبان تنومند جنگی نیز کاربرد داشته است:
«بکش چرخ و پیکان سوی اسپ ران مگر خسته گردد هیون گران»
و: « فرستاده شد نزد کاووس کی ز یال هیونان بپالود خوی»
و: « چو بنشست بر باره بفشارد ران برآمد ز جا آن هیون گران»
در این شعرها فشردن ران برای هی کردن مرکب و اشاره به یال نشان میدهد که پهلوان بر اسب سوار بوده است. شتر جنگی یال ندارد و با فشردن ران هدایت نمیشود.