«می-» که در زبان پارسی علامت فعلهای ماضی التزامی است، در شکل اصلیاش «*هَمَه-اَیْوَه» بوده که یعنی «در زمان یکسان، یکنواخت، همیشه». به همین خاطر صورت دیگرش در پارسی قدیم (همی-) به بن پیشوند نزدیکتر است. این بن در زبانهای هندواروپایی رواجی دارد و شکلهای دیگرش را در این نمونهها میبینیم: «هّمِه-» پهلوی، «هَمِوْ» پارتی و تورفانی، aiei (اَئِیْ-: همیشه) یونانی، aevus (عمر، دوام) لاتین،
از همین بن واژگان «همیشه» و «همیشهبهار» نیز در پارسی زاده شدهاند و همچنین است: «*هَمَیْشیَکَه» (همیشه) پارسی باستان، «هَمِشَک» (همیشه) پهلوی، «مِشَگ» (همیشه) پارتی [که دارمستتر میگوید با «میشْتی» اوستایی آمیختگی یافته]، «هَمِّشَگ» (همیشه) پارتی
«می-» و «همیشه» و مشتقهای آنها بخشهایی پایه از زبان پارسی هستند و به همین خاطر با بسامدی بسیار بالا در شعر و ادبیات پارسی به کار گرفته شدهاند:
رودکی: «جهان همیشه چو چشمی گرد و گردان است همیشه تا بود آیین گرد گردان بود»
ابوشکور بلخی: «نبینی به شاهان که بر تختگاه ز دانندگان باز جویند راه؟
اگرچه بمانند دیر و دراز به دانا بودشان همیشه نیاز»
و قطران تبریزی شعری که در وصف زلزلهی سال ۴۲۱ خ تبریز سروده را با این بیت آغاز میکند:
«بود محال تو را داشتن امید محال به عالمی که نباشد همیشه بر یک حال»