هلال


آخرین به روزرسانی:
هلال

ریشه‌ی سامی «*هلل» به معنای «درخشیدن، ستودن» در زبان پارسی طیفی وسیع از واژگان را به دست داده است: «هلال»، «تهلیل»، «هلهله»، «اهله»، شکل‌های دیگر این واژه را در سایر زبان‌های قلمرو ایران زمین نیز می‌بینیم: הֵילֵל (هِلِل: درخشش، هلال) و הַלְלוּיָהּ‎ (هالالو یَهْ: ستایش باد بر یهوه) عبری، «هیلال» (هلال) ترکی، হেলাল (هِلال) بنگالی، हिलाल (هیلالک هلال) هندی، हिलाल (هِلالُو: هلال) سندی، «هیلُول» (هلال) زبکی، ਹਿਲਾਲ هیلال (هلال) پنجابی، allelouia (آلِّه‌لوئیا: ستایش بر یهوه) یونانی، hallelujah (یعنی ستایش بر یهوه؛ هالِلو: ستایش باد+ یاهو: یهوه) لاتین و سایر زبان‌های اروپایی.

          در شعر و ادب پارسی هم این واژگان بسیار آمده‌اند:

حافظ شیرازی: «بیا که ترک فلک خوان روزه غارت کرد     هلال عید به دور قدح اشارت کرد»

مولانای بلخی: «عید نمی‌دهد فرح بی نظر هلال تو           کوس و دهل نمی‌چخد بی شرف دوال تو»