هستی


آخرین به روزرسانی:

ریشه‌ی پیشاهندواروپایی «*hes/ *hesti» به معنای «بودن، وجود داشتن» در زبان‌های کهن اروپایی چنین واژگانی را پدید آورده است: eimi (اِیْمی: هستم، -ام) و esti (اِسْتی: است) یونانی، 𐌄𐌔𐌞 (اِسو: هستم) و 𐌄𐌔𐌞𐌌 (اِسوم: هستیم) فالیسکی، 𐌔𐌞𐌌 (سوم: هستم) اوسکی، 𐌄𐌔·𐌌 (اِسُم: هستم) پیکنی جنوبی، 𐌄𐌔𐌖 (اِسو: هستم) اومبری، sunt (هستند) و sum (هستم، -ام) و es (هستی، -ای) و est (است) لاتین، em (هستم، -ام) نردیک کهن، it (هست) و am (هستم، -ام) ایرلندی کهن، 𐌹𐌼 (ایم: هستم، -ام) و 𐌹𐍃 (ایس: هستی، -ای) و (سینْد: هستند، -اند) و 𐍅𐌹𐍃𐍄𐍃 (ویسْتْس: طبع، جوهر، وجود) و 𐍅𐌹𐍃𐍄𐍃 (ویسَن: بودن، هستن) ‌گتی، есмь (اِسْمی: هستم) اسلاوی کهن شرقی، есмь (اِسْمی: هستم) نووگورودی کهن، ѥсмь (یِسْمی: هستم) اسلاوی کهن کلیسایی، jeśm/ jestem (هستم) لهستانی کهن، æm (هستم، -ام) سوئدی کهن،

در زبان‌های زنده‌ی اروپایی از این ریشه چنین کلماتی برخاسته‌اند: sind (هستند) و ist (است) آلمانی، is (هست) و am (هستم) انگلیسی، esmi (هستم، -ام) و esu (هست، است) ‌لیتوانیایی، esmu (هستم، -ام) لاتویایی، est (است) فرانسوی، есмь (یِسْمی: هستم) روسی، єсьм (یِسْم: هستم) اوکراینی، сам/ съм (سَم/ سیم) هستم، јѐсам/ сам (یِسَم/ سَم: هستم) صربی-کروآتی، sem (هستم) اسلوونیایی، jestem (هستم) لهستانی، jsem (هستم) چک، sem (هستم) مجاری، 

          این بن در زبان‌های آریایی به ریشه‌ی «*اَهْ» دگردیسی یافته و در زبان‌های کهن ایرانی چنین واژگانی را پدید آورده است: 𒂊𒌍𒈪 (اِسْمی: هستم، -ام) هیتی، itnvh (هَنْتی: هستند، -اند) و iha (اَهی: هستی، -ای) و amEa (اَئِمَه: هستیم، -ایم) و Imha (اَهْمی: هستم، -ام) و itsa (اَسْتی: است) و atea /ate(اِتَه/ اَئِتَه: هستید، -اید) ‌اوستایی، 𐎠𐎿𐎫𐎡𐎹 (اَسْتییْ: است) و «هَنْتی» (هستند، -اَند) و «اَهْمی» (هستم، -ام) و «فْراهووَه» (فراخ) و «اَهییْ» (هستی، -ای) پارسی باستان، «اَسی» (هستی، -ای) و अस्मि (اَسْمی: هستمِ -ام) و «سَنْتی» (هستند، -اند) و «اِمَه» (هستیم، -ایم) و «اِتَه» (هستید، -اید) سانسکریت، ‌𐭠𐭩𐭲𐭩 (اَسْت) و «فْراخ» (فراخ) و «اَسْت» پارتی، «هَسْت» و «هَسْتیهْ» (هستی) و «*هَنْد» (هستند، -اَند) و «اِم» (هستیم، -ایم) و «اِد/ اِت» (هستید، -اید) و «اَسْت» و «فْراخْوْ» (فراخ، مرکب از: [پیشوند] فْرا + اَه: بودن) پهلوی، «اَسْتیهْ» (هستی) و «اَسْت» تورفانی،‌ «غنت/ خند» (هستند، -اند) و «اَیْم» (هستم، -اَم) و «اَسْتی‌ی» (است) و «ایش» (هستی، -ای) سغدی، «ایمِه/ ما» (هستم، -ام) و «سْتا/ اَسْتا» (است) سکایی، եմ (اِم: هستم، می‌کنم) و էակ (اِئاک: هستی، وجود، خدا) وէական (اِئاکان: ضروری، مهم) و էր (اِر: هست) و էրում (اِروم: چرا؟) و չէր (چِر: نیست) ارمنی کهن، 

          در زبان پارسی از اینجا چنین واژگانی زاده شده‌اند: «است»، «هست»، «هستی»، «هستنده»، «نیستی»، «هستان»، «نیستان»، «هستی‌بخش»،‌ «نیست‌انگار»، «هستی‌شناسی»، «-اَم» (هستم)، «-ای» (هستی)، «-ایم» (هستیم)، «-اید» (هستید)، «-اند» (هستند)، 

          در سایر زبان‌های زنده‌ی ایرانی از این ریشه چنین کلماتی پدید آمده‌اند: «پْراهْ» (فراخ) بلوچی، «هَرا» (فراخ) زازا، եմ (اِم: هستم، می‌کنم) و էակ (اِئاک: وجود، موجود، انسان، خدا) و հեր (هِر: چرا؟) ارمنی، jam (هستم، -ام) آلبانیایی، 

          این واژگان در شعر و ادب پارسی بی‌شماربار به کار گرفته شده‌اند:

مولانای بلخی: « ای آنکه گرفته‌ای به دستان دستان           دامان وصال از کف مستان مستان

صیدی که ز دام دل‌پرستان رست آن        من کافرم ار میان هستان هست آن»