ریشهی سامی «*هرس» به معنای «کوبیدن، خرد کردن، له کردن» در زبان پارسی چنین واژگانی را پدید آورده است: «هَرَس کردن»، «مِهراس» (هاون)، «هَریس» (پوره، غذای لهیده و خمیری)، «هَریسه» (نوعی حلیم)،
این ریشه در سایر زبانهای ایرانی چنین واژگانی پدید آورده است: «هَرَسَ» (خرد کردن، له کردن) و «تَهَرُّس» (کوبیدگی، لهیدگی) و «مِهْراس» (هاون) و «هَریس» (حلیم، پوره) عربی، հարիսա (هَریسّا: هریسه) ارمنی، ჰარისა (هَریسَه: حلیم) گرجی،
برخی از این واژگان به زبانهای دیگر نیز راه یافتهاند: mehrież (مهراس، هاون) مالتی، almirete (هاون، مهراس) آراگونی، almofariz (هاون) گالیسی، almofariz (هاون) پرتغالی، almirez (هاون) اسپانیایی، harissa (حلیم) انگلیسی و فرانسوی، Harissa (حلیم) آلمانی و لهستانی، хари́сса (خَریسّا: حلیم) روسی،
این کلمات به ندرت در شعر پارسی به کار گرفته شدهاند:
فردوسی توسی: «چو شد کشته دیگی هریسه بپخت بزد آتش از هیزم نیمسُخت»
ناصرخسرو قبادیانی: «اگرت خواب نگیر ز بهر چاشت شبی که در تنور نهندن هریسه یا عدسی»
مولانای بلخی: «چو هوای جنتاستت تو هریسهخوار چونی؟ به میان کاسهلیسان تو چو دیگ چند جوشی»