ریشهی سامی «*هدر» به معنای «پاشیدن، اسراف کردن» در زبانهای سامی رواج چندانی ندارد، ولی کهن است و مشتقهایی از آن در آرامی وجود داشته و در عربی هم کاربرد خود را حفظ کرده است. در پارسی از این ریشه «هدر دادن/ کردن/ رفتن» و «مهدورالدم» (یعنی کسی که خونش را میشود هدر داد) را داریم و «هادوری» را که در شعر سنایی غزنوی دوبار به معنای «گدای پررو» آمده است:
«دعوی ده کنند و لیکن چو بنگری هادوریان کوی و گدایان خرمناند»
و: «بنگه هادوریان را ماند این دل کز طمع هر دمش بینم به جایی الغیاث ای دوستان»
«هادوری» خاستگاه آرامی داشته و بن «*هدر» در عربی چنین کلماتی را زاده است: «هَدَر» (جوشیدن، پاشیدن، لبریز شدن، جیغ و داد کردن)، «هَدْر» (اسراف، بذل و بخشش)، «أَهْدَر» (تلف کردن، ول کردن، گم و گور کردن)، «هُدْر» (فرو افتادن، سقوط)، «هِدْر» (تنبل، خنگ)، «هَدّارَه» (آبشار)، «هَیْدورَه» (پوست گوسفند که با پشم رویش دباغی شده باشد)
«هدر» در شعر و ادب پارسی رایج بوده است:
انوری ابیوردی: « ورنه نه آن درشت پسندست روزگار کو روزگار خویش به هرکس کند هدر»
سنایی غزنوی: « پیش خورشید سخای تو به تعجیل کرم کوه کوه انده من بنده هبا باد و هدر»
مولانای بلخی: «در وقت حقد اگر بودش بر حسود دست قهرش چنان کند که هبا گردد و هدر»
سعدی شیرازی: «خرمای به طرح اگر ببخشد از اهل کرم هدر نباشد»