مرارت


آخرین به روزرسانی:
مرارت

برای این واژه ریشه‌ای سامی به شکل «*مرر» فرض کرده‌اند که معنایش «تلخ» است. این ریشه البته در زبان‌های سامی وجود دارد اما معنایش «عبور کردن» است که ارتباطی با تلخی و رنج ندارد. ریشه‌ی اصلی این کلمه احتمالا «*اَم» (خام، تلخ) آریایی است و از آنجا در زبان‌های سامی وامگیری و صرف شده است. این ریشه در ضمن با یک ریشه‌ی دیگر آریایی یعنی «*مورَه» هم تداخل پیدا کرده که کلمه‌ی «مهره» و نام گیاه «مورد» را زاده است. ریشه‌ی «*مرر» که از ترکیب این دو پدید آمده در زبان‌های کهن ایرانی واژگان گوناگونی را پدید آورده است: 𒋀 (مَرّو: تلخ، در اصل سومری‌اش: شیش/ سِس) اکدی، 𐎎𐎗 (مر: تلخ) اوگاریتی، מור \ מֹר‎ (مُور: مُرّ، تلخی) عبری، ܡܪܝܪܐ‎ (مَرّیرا: تلخی) سریانی، 

این بن در پارسی کلماتی مثل «مُرّ» (ادویه‌ای تلخ) و «مرارت» را پدید آورده است و «مُرّ» (مُرّ، تلخی) عربی هم از همین‌جا آمده است. واژه‌ی مرارت در شعر پارسی بارها تکرار شده و در شکل اصلی‌اش معنای «تلخی» را نیز حمل می‌کرده است و از این رو اغلب با ضد خود (شیرین، حلاوت) جفت می‌شده است:

سیف فرغانی: «شبی ز شربت وصلش دهان کنی شیرین    چو تلخ‌کام شوی روزی از مرارت عشق»

سعدی شیرازی: «مپندار از لب شیرین عبارت                 که کامی حاصل آید بی مرارت»

قاآنی شیرازی: «چه شیرین گفت خسرو این عبارت                    نباشد وصل شیرین بی‌مرارت»