«مارا» در متون بودایی و ادیان ایران شرقی نام دیوی بوده که هوس و آرزو ایجاد میکرده و مایهی گمراهی مردمان میشده است. در متون پالی و سانسکریت اسم این دیو به صورت मार (مارَه) آمده و از آنجا به خاور دور راه یافته و در این شکلها در متون بودایی وامگیری شده است: マーラ (مارَه) ژاپنی، 天魔/魔罗 (تیان مُو/ مُو لوئوُ) چینی، មារ خمر، මාරයා سینهالی، မာရ်နတ် برمهای و มาร تای.
«مارَه» یعنی «سببِ مرگ» یا «مرگآور» و از این رو مترادف است با «مْرْتیو» (مرگبان، حافظ مرگ» که لقب جم/ یمه در منابع کهن ایران شرقی است. «مارا» در سنت بودایی همچون دیوی فریبنده و افسونگر جلوهگر میشود که هوسهای تنانه را برمیانگیزد. به همین خاطر شباهتی دارد با دیوی به همین نام در سنت اروپایی. Mara در زبان اسلاوی و نُردیک کهن اسم نوعی هیولا بوده که با کابوس پیوند داشته است. این موجود دیوی مادینه بوده که میگفتهاند شبها بر اسبها میجهد و آنها را میتازاند و صبحها عرق کرده و خسته به اصطبلهایشان بازمیگرداندشان. به همین خاطر این موجود با خواب آشفته و کوفتگی پس از خواب مربوط دانسته میشده و شباهتی به بوشاسپ ایرانی دارد. این افسانه وجود داشته که مارا میتواند به شکل جانوران (به ویژه گربه) در آید و شبها نیروی حیاتی یا خون آدمها و رمه را بمکد. بخش مهمی از اساطیر مربوط به خونآشامها و دراکولا بازماندهی سنت این دیو است.
دربارهی خاستگاه این نام بحثهای زیادی هست و دو پیشنهاد اصلی برای ریشهاش داریم. گروهی آن را از «*marōn» پیشاژرمنی و پیشا-اسلاوی مشتق دانستهاند که خود از بن هندواروپایی «*mer» به معنای «فشردن، آسیب زدن» آمده و بنابراین با ریشهی «*mel» (بد، غلط) خویشاوند است. گروهی دیگر آن را با ریشهی یونانی باستان «*moron» مربوط دانستهاند که کلمهی moros (مُورُس: تقدیر) را به دست داده و با ریشهی آریایی «*مر» (مردن) خویشاوند است و کلماتی مثل «مرگ» و «مرد» در پارسی از آن برآمده.
حدس من آن است که این موجود در اصل دیو مرگ اقوام هندوایرانی کهن بوده باشد، و این همان است که در سنت بودایی مارا باقی مانده است. اسمش هم در این حالت از بن «*مر» هندوایرانی برخاسته است. اگر روایتهای مربوط به مارا در ایران شرقی و اروپا را بر محور زمان مرتب کنیم، به روشنی میبینیم که نسخهی آغازینشان در داستان جمشید وجود داشته (هزارهی اول پ.م.) و در دین بودایی صورتبندیای مجدد پیدا کرده (قرن پنجم پ.م.) و با هوس و خفتن و غفلت پیوند خورده و بعد در دوران ساسانی از آنجا به منطقهی شمالی و میان اقوام اسلاو انتقال یافته و از آنجا به فرهنگ نُردیک و اساطیر ژرمنی راه پیدا کرده است.
در زبانهای اروپایی کلمات دیگری نداریم که خویشاوند «مارا» و هممضمون با آن باشند و این حدسمان دربارهی وامگیری این مفهوم از شرق را تایید میکند. mara در زبانهای نُردیک کهن، سوئدی، نروژی، دانمارکی، و ایسلندی به همین شکل دیده میشود و به شکل تغییر یافته در mare انگلیسی میانه و نو، mære انگلیسی کهن، merrie هلندی، mahr آلمانی بازمانده است. این کلمه از حدود قرن اول میلادی در زبانهای ژرمنی وجود داشته است. قدمتش در زبانهای اسلاوی انگار قدری قدیمیتر باشد. мо̏ра (مُورا: کابوس) صربی-کروآت و اسلوواک و mura در چک moroi در رومانیایی صورتهایی دیگری از همین نام هستند. در قلمرو اسلاوها این دیو همیشه مادینه است و با شاپرک و شبپره پیوندی دارد. فعل moriti (شکنجه کردن، خفه کردن) و umor (خستگی، کوفتگی) و unmoriti (خسته کردن، کشتن) هم در زبانهای اسلاوی از همین جا آمده است.
کلمهی «کابوس» در زبانهای اروپایی اغلب از ترکیب «شب» و این اسم ساخته شدهاند: nightmare انگلیسی، nachtmahr آلمانی، nachtmerrie هلندی. بخش دوم cauchemar فرانسوی هم همین است، و بخش اولش از calcare (لگدکوب کردن، فشردن) لاتین گرفته شده است. همین کلمه است که به صورت košmar به روسی هم راه یافته است. بنابراین کابوس در زبانهای اروپایی با «شبِ دیوِ مارا» یا «کوفتگی توسط مارا» مترادف بوده است. در منطقهی اسکاندیناوی هم mareritt نروژی و mareridt دانمارکی و martröð ایسلندی را داریم که همهشان یعنی «تاختنِ مارا».