ریشهی پیشاهندواروپایی «*bhel» به معنای «ورم کردن» مشتقی مفهومی داده که در قالب ریشهی «*bhelu» نمود پیدا کرده و «لبریز شدن، جریان یافتن» را میرساند.
در زبانهای اروپایی کهن از این ریشه این نمونهها را سراغ داریم: fluein (فْلوئِیین: حباب دادن، جوشیدن) و flein (فْلِئین: فراوان بودن) و floos/ folios (فْلُوس/ فْلُوئیُوس: پوست میوه، پوست درخت) یونانی، affluentem (برخورداری) و affluere (به جلو جریان یافتن، جاری شدن) و confluentia (همگرایی، با هم جاری شدن) و fluor (جاری، روان) و effluere (نشت کردن) و fluctus (موج) و fluidus (مایع) و fluentem (جاری، روان) و flumen (رود) و fluvialis (رودی، مربوط به رودخانه) و fluctuates (موجدار، نوسان کننده) و mellifluous (شیرین، در اصل یعنی: جریان عسل) لاتین، blautr (سرخ کردن، پختن) نُردیک کهن، afluent (رفاه) و fluide (مایع؛ قرن چهاردهم) و flum (جویبار) و flux (فوران) و flus (خونریزی، جریان) و influence (تاثیر ستارگان، طالع؛ قرن سیزدهم) فرانسوی کهن، blawan (پف کردن، نفخ) انگلیسی کهن،
در زبانهای اروپایی نو هم این کلمات از این بن برخاستهاند: blöt fisk (ماهی سرخ شده) سوئدی، flusse (سنگ معدن فلور) و phloem (بافت نرم گیاهی؛ ۱۸۵۸م.) آلمانی، flux (جریان، سیل) و influx (جریان ورودی؛ قرن شانزدهم) فرانسوی، در انگلیسی هم از این ریشه چنین کلماتی را میشناسیم: affluent (برخوردار، مرفه؛ اوایل قرن پانزدهم) و bloat (باد کردن، نفخ؛ ۱۶۶۰.م) و confluence (با هم جاری شدن، همگرایی؛ اوایل قرن پانزدهم) و effluent (نشتی، به بیرون جاری شونده؛ میانهی قرن پانزدهم) و effluvium (مایع نشت کرده، ترشح شده؛ ۱۶۴۰م.) و efflux (جریان نشتی، به بیرون ریختن؛ ۱۶۴۰م.) و fluctuate (نوسان کردن؛ ۱۶۳۰م.) و fluent (روان، جاری؛ ۱۵۸۰م.) و fluid (مایع؛ اوایل قرن پانزدهم) و flume (چشمه؛ اواخر قرن دوازدهم) و fluor ([عنصر] فلور؛ ۱۶۶۰م.) و fluorescence (شبتابی؛ ۱۸۵۲م.) و fluoride (فلورید؛ ۱۸۲۶م.) و fluoro- (دارای فلور) و flush (فوران کردن؛ میانهی قرن سیزدهم) و fluvial (رودخانهای؛ اواخر قرن چهاردهم) و flux (جریان، سیلاب؛ اواخر قرن چهاردهم) و influence (تاثیر [در اصل: اثر ستارگان بر سرنوشت]؛ اواخر قرن چهاردهم) و influenza (آنفولانزا؛ میانهی قرن نوزدهم، وامواژه از ایتالیایی) و influx (جریان به درون؛ ۱۶۲۰م.) و mellifluous (شیرین، عسلین؛ اوایل قرن پانزدهم) و phloem (بافت نرم گیاهی؛ ۱۸۷۰م.) و reflux (جریان رو به عقب؛ اوایل قرن پانزدهم) و superfluous (غیرلازم، سطحی؛ اوایل قرن پانزدهم).
از میان این کلمات «فلور» و «آنفولانزا» و «فلورید» و «فلورسنت» در پارسی وامگیری شدهاند.