فقط


آخرین به روزرسانی:


         «فقط» کلمه‌ای مرکب است که از عربی به پارسی وارد شده، و از اتصال «ف» (پس) و «قَطّ» (هرگز) تشکیل شده است. کلمه‌ی اخیر از ریشه‌ی «*ق ط ط» آمده که با «*قطع» خویشاوند است و «بریدن، تراشیدن» معنی می‌دهد. «قِطّ» عربی و ܩܛܘ (قَطو) سریانی به معنای «گربه» هم از همین جا آمده است. «فقط» در زبان عربی وجود دارد، اما به قدر پارسی رایج نیست و احتمالا پارسی کانون اصلی انتشار این واژه در میان زبان‌های ایرانی بوده است. 

         صورت‌های دیگر «فقط» در زبان‌های ایرانی عبارتند از: «فَکَت» ترکی استانبولی، «فِقِط» ترکی آذری و زازا، ફક્ત (پْهَکْت) گجراتی، फ़क़त (فَکَت) هندی، «فَقَط» اردو و پشتو و تالشی، फक्त (پْهَکْتَه) مراثی، ਫ਼ਕਤ (فَکَت) پنجابی، फ़क़ति (فَقَتِه) سندی، 

         «فقط» هم در شعر و ادب و هم در زبان عامیانه‌ی پارسی رواجی چشمگیر داشته و دارد:

جامی: «زآنکه خامه درین نوشتن خط                     مظهر فعل کاتب است فقط»

مولانای بلخی: «وهم افتد در خطا و در غلط              عقل باشد در اصابت‌ها فقط»

و: «می‌ران فرس در دین فقط ور اسب تو گردد سقط    بر جای اسب لاغری هر جای یابی گله‌ای»

عارف قزوینی: «فقط اندوخته در عشق شکیبایی بود              کرد تاراج غم عشق شکیبایی را»