فساد


آخرین به روزرسانی:
فساد


ریشه‌ی عربی «*فسد» به معنای «تباه شدن، گندیدن» در زبان‌های سامی رواج چندانی ندارد و در عربی هم شاخه‌زایی زیادی نکرده است و اغلب مشتق‌هایش در پارسی پدید آمده و رواج یافته‌اند. از این رو احتمالا بنی اصیل نیست و شاید در عربی دخیل باشد. در پارسی از این ریشه چنین کلماتی برخاسته‌اند: «فاسد»، «فساد»، «مفسد»، «مفسد فی‌الارض»، «مفاسد»، «ضدفساد»، «اَفسَد»، «اِفساد»

در سایر زبان‌های زنده‌ی ایرانی از این ریشه چنین کلماتی برآمده‌اند: «فَساد» و «مُفْسِد» و «إِفْساد» (فساد کردن) عربی، «فِساد/ فِسات» (فساد) و «ایفْسات/ ایفْساد» (فساد کردن، افساد) ترکی، «فَساد» اردو. ফ্যাসাদ (فِساد) بنگالی هم از پارسی وامگیری شده است.

این کلمات بیشتر در نثر و گهگاه در شعر پارسی به کار گرفته شده‌اند:

ناصرخسرو قبادیانی: « طلب کن بقا را که کون و فساد  همه زیر این گنبد چنبری است »

منوچهری دامغانی: « از پشه عنا و الم پیل بزرگست              وز مور فساد بچه شیر ژیانست »

سنایی غزنوی: « پارسا صورتان مفسد کار                        باز شکلان ولیک موش شکار »