فروهر


آخرین به روزرسانی:
فروهر

 


         درباره‌ی تبارنامه‌‌ی این واژه‌ی مهم چندین پیشنهاد مطرح شده است. بیلی آن را از ریشه‌ی پیشاهندواروپایی «*ورت» به معنای «حفاظت کردن» مشتق دانسته‌ است. در حالی که کنت آن را برآمده از بن «*وَر» دانسته به معنای «برگزیدن». حسن دوست همین بن را در معنای «پوشاندن» در نظر گرفته است. در میان اینها معنای «برگزیدن» بیشتر با دلالت‌های کلمات برآمده از این ریشه سازگاری دارد.

         در زبان‌های باستانی ایرانی از این ریشه چنین کلماتی را سراغ داریم: iSavarf (فْرَوَشی: فروهر) و maniSavarf (فْرَوَشینَم: فروردین) اوستایی، «فْرَوَرْتی» (فروردین) پارسی باستان، «فْرَوَهْر/ فْرَوَش» (فروهر) و «فْرَوَرْتین» (فروردین) و «فْرَوَرْتیکان» (فروردینگان) پهلوی، «فْراوَهْر» (اثیر) و «فْرَوَرْدین» (فروردین) تورفانی، aSwrp (پروشا: فرشته‌ی نگهبان) و nAqwrp («فْرُوَدیقان: فروردین) سریانی، 

         در زبان‌های زنده‌ی ایرانی از این ریشه چنین کلماتی را سراغ داریم: «فره [ایزدی/ کیانی]» و «فرهمند» و «فروشی» و «فروردین» و «فروردینگان» و «پروشات» و «فروهر» و «بی‌فرّه» پارسی، «هْرُوتیتْس» (فروردینگان) ارمنی، «فَرْوَرْدِجان» (فروردینگان) عربی، 

         کلمه‌ی «فرّه» در دوران اشکانی به زبان یونانی وارد شده و به صورت carismos (خاریسْمُوس) درآمده است. این واژه از آنجا به charisma در لاتین و سایر زبان‌های اروپایی وارد شده و در دوران جدید باز به صورت «کاریزما» و «کاریزماتیک» به پارسی بازگشته است.