ریشهی عربی «*فرد» به معنای «تک، یگانه، تنها» در زبان پارسی چنین واژگانی را پدید آورده است: «فرد»، «فرید»، «مفرد»، «انفرادی»، «افراد»، «تفرد»، «فردیت»، «فردانیت»، «فردی»، «[مناسک] فُرادی» و «مفردات» که اغلبشان در عربی هم رواج دارند.
از این ریشه در سایر زبانهای ایرانی چنین کلماتی را سراغ داریم: ֆարտ (فَرْت: فرد) ارمنی میانه، «فَرید» (اسم مرد) و «فَرْد» و «فَرْدی» ترکی، «اَفْراد» و «اِنْفِرادی» اردو، अफ़राद (اَفْراد) و इन्फ़िरादी (اینْفیرادی: انفرادی) هندی هم از پارسی وامگیری شده است.
این واژگان در شعر و ادب پارسی بسیار به کار گرفته شدهاند:
عنصری بلخی: «چون مهره بروی تخته نردیم همه گاهی جمعیم و گاه فردیم همه»
ابوسعید ابوالخیر: «تا نگذری از جمع به فردی نرسی تا نگذری از خویش به مردی نرسی»
عبدالرحمن جامی: «رامی حق و آماجگه افراد انام هشدار که سر کار شد گفته تمام»