فر


آخرین به روزرسانی:
فر


         این واژه از عبارت فرانسوی fer à lisser (اتوی صاف کردن مو) گرفته شده که به تلویح به موی پیچ خورده اشاره می‌کند. «فِر» در معنای «پیچ خورده، تاب‌دار» حدود یک قرن پیش به پارسی وارد شده و این کلمات را پدید آورده است: «فرفری»، «موفرفری»، «فر خوردن»، «فر زدن»، 

         از سوی دیگر کلمه‌ی پارسی «فَرفَر» به معنای «زود نوشتن، سریع قلم بر کاغذ کشیدن» را داریم که احتمالا نام‌آواست و در وصف نوشتن ادیبان گهگاه به کار گرفته می‌شود. 

چنین می‌نماید که وام‌واژه‌ی «فِر» (مو) با این نام‌آوا تداخلی کرده باشد و کلمه‌ی «فرفره» بر این مبنا ساخته شده باشد. شکل اولیه‌ی این واژه «بادفر» بوده به معنای اسباب‌بازی کودکان که با باد می‌چرخد، و آن قاعدتا در تداخل با شکل پیچ خورده‌ی پره‌هایش و سریع حرکت کردنش با «فرفر» هم ترکیب شده و «فرفره» را ساخته است. این واژه به عربی هم وارد شده و برخی به همین خاطر ریشه‌ی «*فرفر» را در عربی برایش جعل کرده‌اند که تخیلی و نادرست است.

         این واژگان به ندرت در شعر و ادب پارسی به کار گرفته شده‌اند: 

کمال خجندی: «ز ناز کی خط نو سر به پیچد از ریحان نوشته بر ورق چهره اشک ما فرفر »

قاآنی شیرازی: «او قلم قط زد و زانو زد و فرفر بنوشت نامه‌یی چون پر طاووس پر از نقش و نگار »

ملک‌الشعراء بهار: «آن برگ زردبین ز خزان مانده یادگار       گردنده پیش باد به مانند فرفره »