ریشهی سامی «*غیر» به معنای «تفاوت» در زبانهای سامی چندان شاخهزایی نکرده و به این واژگان پارسی ختم شده است: «غیر»، «غیور»، «تغیّر»، «تغییر»، «متغیر»، «مغایر»، «غیرت»، «بیغیرت»، «غیرتمند»، «بالاغیرتاً»، «اغیار»، «ولاغیر»،
در سایر زبانهای ایرانی هم از این بن چنین کلماتی برخاستهاند: «غَیْرَه» (غیرت) و «غَیّور» (غیرتمند) و «مُغَیره» (اسم مرد) و «تغیُّر» (دگرگونی احوال) و «غَیْران» (حسود) عربی، «غِیْرِت» (غیرت) ترکی آذری، «گَیْرِت» (غیرت) ترکی استانبولی، ғәйрәт (گَیْرَت: غیرت) باشکیری، қайрат (قَیْرَت: غیرت) قزاقی، gajret (غیرت) آلبانیایی، «غیرت» و «غیور» اردو، тағйир (تَگْییر: تغییر) پارسی تاجیکی.
ग़ैरत (گَیْرَت: غیرت) و ग़यूर (گَیور: غیور) هندی هم از پارسی وامگیری شده است.
برخی از این واژگان در زبانهای دیگر هم وارد شدهاند: «گَیْرَهْ» (غیرت) مالایی و اندونزیایی، гајрет (گَیْرِت: غیرت) مقدونی،
مشتقهای این بن در شعر و ادب پارسی با بسامد به نسبت بالایی به کار گرفته شدهاند:
فردوسی توسی: «ندانست جز کژی آموختن جز از غارت و کشتن و سوختن»
نظامی گنجوی: «همان زاهد که شد در دامن غار به خرسندی مسلم گشت از اغیار»
بابا طاهر عریان: «از آن روزی که ما را آفریدی به غیر از معصیت چیزی ندیدی
خداوندا به حق هشت و چارت ز ما بگذر، شتر دیدی؟ ندیدی!»
نصیرالدین توسی: «لذات دنیوی همه هیچست پیش من در خاطر از تغیر آن هیچ ترس نیست
روز تنعم و شب عیش و طرب مرا غیر از شب مطالعه و روز درس نیست»
حافظ شیرازی: «بیا که ترک فلک خوان روزه غارت کرد هلال عید به دور قدح اشارت کرد»
و: «غیر این نکته که حافظ ز تو ناخوشنود است در سراپای وجودت هنری نیست که نیست»
مولانای بلخی: «ای کرده میان سینه غارت ای جان و هزار جان شکارت»