اغلب منابع خاستگاه «غول» را بن عربی «*غلو» به معنای «بسط دادن، اغراق کردن» دانستهاند. اما به احتمال زیاد خود این ریشه از روی (گولا) سومری درست شده که یعنی «عظیم، بزرگ»، و احتمالا با واسطهی زبانهای کهن سامی مثل اکدی و آرامی به عربی امروز رسیده است.
«غول» بیشتر با همان نیای سومری شبیه است و به سادگی از بابهای عربی مشتق نمیشود. بنابراین به احتمال زیاد با واژهای بسیار دیرینه سروکار داریم که در پارسی به همان صورت کهن باقی مانده و در زبان عربی (و احتمالا زبانهای سامی قدیمیتر) صرف میشده است. صورتهای صرفی عربی این ریشه نیز در پارسی رواج دارند و عبارتند از: «غلو کردن»، «غالی»، «غُلات [شیعیان افراطی]»، «قحط و غَلا» (یعنی کمبود و گرانی)، «غالیه» (رنگموی معطر، مشک و عنبر، در اصل یعنی: گرانبها)، «غالیهسا»
این کلمات در شعر و ادب پارسی با بسامدی پایین کاربرد داشتهاند:
مولانای بلخی: « غول دلیل راه شد دیو سر سپاه شد دیو و طلسم هر دو را از بن و بار بشکنم »
هاتف اصفهانی: «نره غولی در روز بر گردن كشیدن خیر خیر
پیرزالی در بغل شب برگرفتن تنگ تنگ »
یغنای جندقی: «گر چنین طرهپریشان گذری جانب بستان تا قیامت نفس باد صبا غالیه ساید».