ریشهی سامی «*غلم» به معنای «پسر نوجوان، برده» در زبانهای کهن ایرانی به صورت עֶלֶם (عِلِم: پسر نوجوان، پسر بکر) عبری دیده میشود. این واژه در قرآن هم آمده و این کهنترین ثبت آن در زبان عربی است. در پارسی از اینجا چنین واژگانی برخاسته است: «غلام»، «غلمان»، «غلامباره»، «غلام»، که اغلبشان در عربی هم رواج دارند.
در سایر زبانهای زندهی ایرانی از این ریشه چنین کلماتی را میشناسیم: «خولام» (غلام) کردی، «گولام» (غلام) ترکی، ғулом (گولام/ گولُم: غلام) پارسی تاجیکی، «گولام» (غلام) اردو.
در زبانهای هندی این واژگان از پارسی وامگیری شدهاند: গোলাম (گُولَم: غلام) و গোলামি (گولامی: بردگی) بنگالی، ग़ुलाम (گولام: غلام) هندی،
این واژه در سایر زبانها هم وامگیری شده است: «گولامو/ قولامو» (غلام) سواحیلی، ghulam (غلام) انگلیسی، «گولام» (غلام) برمهای روهینگیا،
«غلام» و مشتقهایش از قدیم در شعر و ادب پارسی کاربرد داشتهاند:
فردوسی توسی: «غلامان رومی به دیبای روم همه گوهرش پیکر و زرش بوم»
ناصرخسرو قبادیانی: «اگر کسی را اسپ است یا غلام تو را روانت بنده اسپ و غلام باید کرد»
حافظ شیرازی: «غلام همت آنم که زیر چرخ کبود ز هرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است»
بیدل دهلوی: « اگر بی دستگاهم غم ندارم چو هندویم سیه بختی غلام است»