غرم


آخرین به روزرسانی:
غرم

غرم

         ریشه‌ی پیشاهندواروپایی «*ghrem» به معنای «غریدن، تندر» شاید با ریشه‌ی «*ghen» به همین معنا خویشاوند باشد. دومی را در مدخل «غرش» شرح داده‌ام و احتمالا واژگانش با مدخل کنونی هم‌تبار باشند. 

ریشه‌ی «*ghrem» در زبان‌های کهن اروپایی چنین واژگانی را برساخته است: cremw (خْرِمو: عصبانی شدن) و cremetizw (خْرِمِتیزو: شیهه کش) و cremizein (خْرِمیزِئین: شیهه کشیدن اسب) و cromos (خْرُمُوس: شیهه، صدای درهم شکستن چیزی) و cromados (خْرُمادُوس: فروشکستن، فروپاشی) یونانی، grimmr (ترسناک، مهیب) و gremja (عصبانی کردن، خشمگین شدن) و grimma (گره‌ی ته طناب) نردیک کهن، grimm (وحشی، دردناک، سنگدل) و grima (نقاب، کلاهخود، جن) و grimnes (وحشیگری) و gremman (خشم، خشونت) و grimman (خشمگین بودن، نعره زدن) انگلیسی کهن، gremman (خشم، خشونت انگلیسی میانه، grimm (عصبانی، خشن) و gremmen (اذیت کردن، اندوهناک شدن) آلمانی کهن، grimm /grim (عصبانی، خشن) و grima (نقاب چهره) و grimman (خشمگین بودن، نعره زدن) ساکسونی کهن و فریزی کهن، grim (خشمگین) هلندی میانه و دانمارکی کهن، *𐌲𐍂𐌹𐌼𐌼𐍃 (گْریمْس: خشم، نفرت) و 𐌲𐍂𐌰𐌼𐌾𐌰𐌽 (گْرَمْیان: برانگیختن) و 𐌹𐌽𐌲𐍂𐌰𐌼𐌾𐌰𐌽 (اینْگْرَمیان: تحریک کردن، انگولک کردن) گتی، громъ/ⰳⱃⱁⰿⱏ (گُرُمو: تندر) و ⰳⱃⱐⰿⱑⱅⰻ /грьмѣти (گْریمِتی: غریدن تندر) اسلاوی کهن کلیسایی، грьмѣти / гремѣти (گْریمِتی/ گْرِمِتی: غریدن تندر) و громъ (گُرُمو: تندر) اسلاوی کهن شرقی، 

در زبان‌های زنده‌ی اروپایی از این بن چنین کلماتی را سراغ داریم: grumu (غریدن تندر، نعره زدن) و grameti (با سروصدا افتادن) لیتوانیایی، grym (خشمگین، خشن) و grama (اذیت کردن، آزردن) سوئدی، grimace (زشت چهره‌، بدهیبت) فرانسوی، grämen (اذیت کردن، اندوهناک شدن) و gram (خشمگین) آلمانی، grim (خشم) اسکات، grim (خشمگین) هلندی، græmme (اذیت کردن، خرده‌گیری) و grim (خشمگین) دانمارکی، grimmr (ترسناک، عصبانی) و gremja (عصبانی کردن) ایسلندی، grima (نفرت، ناراحتی) اسپانیایی و پرتغالی، гро̑м (گْرُم: تندر) و гр̀мљети/ гр̀мети (گْرْملیِتی/ گْرْمِتی: غریدن تندر، نعره زدن) ‌صربی-کروآتی، гр̀мљети (گْرْملیِتی: غریدن تندر، نعره زدن) و гърмя́ (گارْمیا: غریدن تندر) ‌بلغاری، гр̀мљети(گْرْملیِتی: غریدن تندر، نعره زدن) و греме́ть(گْرِمِتْیْ: غریدن تندر، صدای مار زنگی) ‌روسی،‌ грыме́ць(هْریمْیِک: غریدن تندر) و гро̑м (هْرُم: تندر) بلاروسی، грми (گْرْمی: تندر) و гр̀мети (گْرْمِتی: غریدن تندر، نعره زدن) مقدونی، гремі́ти /гримі́ти (هْرِمیتی/ هْریمیتی: غریدن تندر) اوکراینی، grzmiec (غریدن تندر) و grom (تندر) لهستانی، hřmít/ hřmět (غریدن تندر) و hrom (تندر) چک، grim (خشمگین) و grimness (عصبانیت) و grumble (زیرلب غرغر کردن؛ ۱۵۸۰م.) و pogrom (کشتار یهودیان؛ ۱۸۸۲م.) انگلیسی، 

در زبان‌های آریایی بن «*ghrem» به ریشه‌ی «*گرَم» تبدیل شده و در زبان‌های باستانی ایرانی چنین واژگانی را زاده است: marg (گْرَم: خشمگین شدن) و tnamarg (گْرَمَنْت: غرمان، خشمگین) و atnarg (گْرَنْتَه: عصبانی، تندخو) و mutdargA (آگْرَنْدْتوم: ترسناک‌ترین، وحشیانه‌ترین) اوستایی، «غرانس/ غراند/ اغانت» (خشمگین شدن) و «اغرام» (تهمت زدن) و «غمیان» (مجازات) سغدی، 

در پارسی از این ریشه چنین واژگانی را می‌شناسیم که اغلب در زبان قدیم رواج داشته‌اند: «غَرم» (خشم)، «غَرمان» (خروشان، خشمگین)، «غَرمیدن» (خشمگین شدن)، «غُرُنبیدن» (غریدن، نعره زدن)، «غُرُنبه/ گُرُمبِه» (صدای مهیب، بانگ بلند)، «آسمان‌غرنبه» (رعد، تندر)، «گُرُمپ گُرُمپ» (در زبان عامیانه، صدای کوبیدن پا یا بانگ فرو ریختن چیزی)، 

حدسم آن است که کلمه‌ی «غُرم» به معنای «گوسفند کوهی، میش وحشی» هم از همین‌جا آمده باشد و شاید به صدای بلند این جانور اشاره کند. این کلمه احتمالا در زبان‌های منطقه‌ی پامیر ریشه دارد. چون گونه‌ی خاص غُرم بومی این منطقه است و شهری و استانی هم به همین اسم در تاجیکستان امروز داریم. 

حدس دیگرم آن است که ریشه‌ی عربی «*غرم» به معنی «تاوان دادن، مصادره شدن اموال» از اینجا آمده باشد و در اصل دخیل از پارسی باشد. این ریشه در سایر زبان‌های سامی دیده نمی‌شود و در زبان عربی هم شاخه‌زایی چندانی نکرده است. اگر این حدس درست باشد، این معانی تعمیمی از «خشمگین شدن، خشونت ورزیدن» هستند که در پارسی بر اساس باب‌های عربی صرف شده‌اند. در این حالت کلماتی از این دست هم از همین ریشه برخاسته‌اند: «غرامت»، «غرامات»، «غرامت‌گیر»

در سایر زبان‌های زنده‌ی ایرانی از اینجا چنین کلماتی پدید آمده‌اند: «غْرَمْبَل» (نعره زدن) و «غورومْبَل» (فریاد، نعره) و «غْرومْب/ غْرومْبَیْ» (نعره‌ی شیر، صدای توپ) و «گْرَم» (نکوهیده) و «گْرَمَو» (سرزنش کردن) پشتون، «گیرْماگیرْم» (غرش) و «گورْماگورْم» (نعره، فریاد) کردی، «اَیْرْخَیْنْدَیْگ» (اندوه، غم) آسی، ғармидан (غَرْمیدَن: غریدن تندر) پارسی تاجیکی، «غَرام» (شور و اشتیاق، شیفتگی) و «غَرامَه» (تاوان، مصادره) و «مَغْرَم» ([کلمه‌ی قرآنی] زیانکار، کسی که تاوان خطای دیگران را باید بدهد) عربی.

مشتق‌های این ریشه در شعر و ادب پارسی با بسامدی اندک به کار گرفته شده‌اند:

فردوسی توسی: «نشستنْش با غرم و آهو بود             ز آرام و مردم به یک سو بود»

عنصری بلخی: «تو شیری و شیران به کردارْ غرم               برو تا رهانی دلم را ز گرم»

         و: «در بیشه به گوش تو غرنبیدن شیران                  خوش‌تر بود از رود خوش و نغمه‌ی قوال»

اسدی توسی: «همی‌ریخت غاز از غرنبیدنش             همی‌شد نوان کُه ز جنبیدنش»

                  و: «کجا آید از غُرم کار هژبر           کجا آورد گرد باران چون ابر»

ملک‌الشعراء بهار: «هر زمان برق سخت جنبیدی                 بر سر بام‌ها غرنبیدی»