غذا


آخرین به روزرسانی:
غذا


ریشه‌ی عربی «*غذا» به معنای «خوراک، تغذیه کردن» در زبان پارسی بیش از عربی شاخه‌زایی کرده و رواج بیشتری دارد. با توجه به این که این بن در سایر زبان‌های سامی وجود ندارد، بعید نیست دخیل بوده و از یکی از زبان‌های دیگر ایرانی در عربی وامگیری شده باشد.

در پارسی از این ریشه چنین کلماتی را می‌شناسیم: «غذا»، «مغذی»، «تغذیه»، «غذایی»، «کم‌غذا»، «بی‌غذا»، «اغذیه»، «اغذیه‌فروشی/ اغذیه‌ای»، «غذاخوری»، «غذا خوردن»، «»

         در سایر زبان‌های ایرانی از این ریشه چنین کلماتی را سراغ داریم: «غَزَیّ» (خوراک دادن) و «تِغْذِیَه» (خوراک خوردن) و «غِذاء» (خوراک) عربی، «غیزا/ گیدا» (غذا) ترکی، 

         این واژه‌ها در زبان‌های هندی به این شکل‌ها وامگیری شده‌اند: গেজা (گِزا: غذا) بنگالی، 

این واژه‌ها در شعر و ادب پارسی دیرینه‌اند اما با بسامدی اندک به کار گرفته شده‌اند:

ابوسعید ابوالخیر: «گفتم که غذا گفت همین خون جگر   گفتم پرهیز گفت از هر دو جهان»

عنصری بلخی: «چو ماران ضحاک تیرش همی          نخواهد غذا جز همه مغز سر»

صفی‌علیشاه: «به سوی آنچه زاو گردد تولد                        نماید تغذیه یابد تزاید»