این واژه را از ریشهی عربی «*سَیَر» به معنای «حرکت کردن، گام برداشتن» مشتق دانستهاند. اما چنین ریشهای در زبانهای سامی غایب است و در عربی هم شاخهزایی بسیار محدودی داشته است. در واقع زایایی اصلی این بن در پارسی بر مبنای بابهای عربی رخ داده و چنین واژگانی را زاده است: «سیر»، «سیار»، «سیاره»، «سیرت»، «میّسر»، «[یمین و] یَسار» (چپ)، «مَیسور» (آسان)، «میسره» (جناح چپ سپاه)، «یاسر» (اسم مرد)،
این بن در زبانهای باستانی رواجی نداشته و حدسم آن است که طی هزار سال گذشته از جایی وامگیری شده و درون زبان پارسی بر اساس بابهای تازی شاخهزایی کرده باشد. این کلمات در شعر و ادب پارسی تا حدودی رواج داشتهاند:
عنصری بلخی: « ازو خواهند یمن و یسر کاو را میان یمن و یسر اندر قرارست
همانجا یمن باشد کو یمین است همانجا یسر باشد کو یسارست»
مولانای بلخی: « تا میسر کرد یسری را برو تا ز عسری او بگردانید رو »
سعدی شیرازی: « گر تاختن به لشکر سیاره آورد از هم بیوفتند ثریا و فرقدان »
عبید زاکانی: « پیوسته باد رای ترا یمن بر یمین همواره باد عزم ترا یسر بر یسار »