سوراخ


آخرین به روزرسانی:
سوراخ

 


            ریشه‌ی پیشاهندواروپایی «*kel» به معنای «پنهان کردن، پوشاندن» نیای ریشه‌ی هندواروپایی «*kulo» است که «پوک، خالی» معنی می‌دهد. این ریشه‌ی پیشاهندواروپایی در زبان‌های اروپایی کهن این کلمات را به دست داده است: kaluptein (کالوپْتِئین: پنهان کردن) و apokalupsos (آپوکالوپْسُوس: کشف حجاب، آشکارسازی) و kalia (کالیا: لانه‌ی پرنده) و kalux (کالوکْس: شلتوک، غلاف دانه) و kula (کولا: گودی، حفره) و luar (کوآر: سوراخ گوش) یونانی، apokalypsis (مکاشفه) و calyx (پوشش گل، شلتوک) و celare (پوشاندن، پنهان کردن) و cella (دخمه، اتاقک) و cellula (دخمه‌ی کوچک، آلونک) و cilium (مژه) و clandestinus (پنهانی، سری) و coleus (بیضه) ‌و color (پوشش، ظاهر، رنگ پوست) و cavus (غار) لاتین، hol (سوراخ) و halten (نگه داشتن) و hulft (غلاف، پوشش) و hulla/hulsa (شلتوک، غلاف دانه) و halla (تالار) و helm (کلاهخود) آلمانی کهن، healdan (نگه داشتن) ساکسونی غربی، haldan (نگه داشتن) و halla (تالار) و hellia(دوزخ زیرزمینی، جای پنهانی) ساکسونی کهن، halda (نگه داشتن)‌ و hulst (غلاف، نهانگاه) و höll (تالار) و hel (دوزخ زیرزمینی، جای پنهانی) و hjalmr (کلاهخود) و holr (سوراخ) و Valhöll (تالار کشته‌شدگان، بهشت) نُردیک کهن، hulfte (ترکش) هلندی میانه، haldan (گرایش داشتن) و halja (تالار) و halja (دوزخ) و hilms (کلاهخود) و us-hulon (پوک کردن، سوراخ کردن) گُتی، celer (پوشاندن، پنهان کردن) و celier (اتاقک زیرزمینی؛ قرن دوازدهم) و color (رنگ، ظاهر) و conceler (پنهان کردن) و heaumet (کلاهخود) و hauce (پوشش اسب، جُبه) فرانسوی کهن، holh (توخالی) و haldan (نگه داشتن) و geheald (نظارت، حفاظت) و helustr (نهانگاه، مخفیگاه) و hell (تالار) و helma (راهبر، سردسته) انگلیسی کهن، holden (نگه داشتن) و hol (غلاف بذر، شلتوک) و ceil (پوشاندن، پنهان کردن) انگلیسی میانه،

در زبان‌های اروپایی نو این واژگان از این بن مشتق شده‌اند: hohl (توخالی) و assel-hohle (حفره‌‌ی زیربغل) و halten (نگه داشتن، بازایستادن) و halter (دسته، نگهدارنده) و halfter (غلاف تپانچه) و Hülle/ Hülse (شلتوک، غلاف بذر) و halle (تالار) و Hölle (دوزخ) و helm (کلاهخود) آلمانی، houden (نگه داشتن) و houder (نگدارنده، دسته) و hal (تالار) و hel (دوزخ) هلندی، halte (توقف کردن؛ قرن شانزدهم) و calyx (کاسبرگ) و cellier (اتاقک یا راهروی زیرزمینی) و cellulite (توده‌ی بافت چربی) و coulour (رنگ) و occulte (فرقه، آیین پنهانی) ‌فرانسوی، 

در زبان انگلیسی از این ریشه چنین کلماتی زاده شده‌اند: hole (خالی، پوک)، hollow (توخالی؛ ۱۲۰۰م.) و hold (نگه داشتن) و hell (دوزخ) و hull (شلتوک، غلاف دانه، بدنه‌ی کشتی؛ ۱۵۵۰م.)، halt (بازایستادن؛ ۱۵۹۰م.) و shareholder (سهامدار؛ ۱۸۳۰م.) و holder (مقیم، اجاره‌نشین؛ ۱۴۰۰م.)، holding (حفظ، نگهداشت، شرکت جامع) و holster (غلاف تپانچه؛ ۱۶۶۰م.) و apocalyptic (مکاشفه‌آمیز، آخرالزمانی، اواخر قرن چهاردهم) و cave (غار) و caliology (پرنده‌شناسی؛ ۱۸۷۵م.) و ceiling (سقف؛ میانه‌ی قرن چهاردهم) و cell (حجره‌ی صومعه؛ اوایل قرن دوازدهم، یاخته؛ قرن هفدهم، سلول زندان؛ ۱۷۲۲م.) و cellar (اتاقک انباری؛ اوایل قرن سیزدهم) و cellular (یاخته‌ای؛ ۱۷۵۳م.) و cellphone (گوشی همراه، ۱۹۸۴م.) و cilia (مژگان؛ ۱۷۱۵م.، تاژک تک‌سلولی‌ها؛ ۱۸۳۵م.) و ciliate (تاژکداران، ۱۸۳۵م.) و clandestine (مرموز، پنهانی؛ ۱۵۶۰م.) و color (رنگ) و conceal (پنهان کردن؛ اوایل قرن چهاردهم) و hall (تالار) و hell (دوزخ) و helmet (کلاهخود؛ میانه‌ی قرن پانزدهم) و housing (پوشش اسب، ردای مجلل؛ ۱۳۰۰م.) و occult (فرقه؛ ۱۵۳۰م.) و Valhalla (تالار ایزدِ اودین، بهشت وایکینگ‌ها) 

از میان این کلمات «سلول» و «سلولز» و «هالتر» و «هولدینگ» و «آپوکالیپس» و «سلولیت» و «والهالا» در پارسی وامگیری شده است. همچنین است «هال» در معنی اتاق درگاه خانه که به این معنا در قرن هفدهم در زبان‌های اروپایی شکل گرفت. 

این بن در اسم‌های خاص زیادی هم به کار گرفته شده است. اسم «آنسِلم» (Anslem) که قدیس مشهوری در تاریخ کلیسا بوده هم از همین‌جا آمده و شکل لاتینی شده‌ای (Anselmus) از Ansehelm (کلاهخود الاهی) در آلمانی کهن بوده است. اسم شهر بلژیکی بروکسل (Brussels) هم از همینجا آمده و ترکیبی از brocca (نیزار، مرداب) و Sali (اتاق، خانه) است که در ابتدای کار در قرن ششم میلادی دژی رومی بود. 

همچنین کالیپسو که امروز نام یکی از ماه‌های کیوان است و در ۱۹۸۰م. کشف شد، در اصل نام پری‌ایست در داستان ادیسه، و اصل یونانی‌اش (kalupso) به معنای «پنهان و پوشیده» بوده است. اصطلاح انگلیسی cojones (باشهامت، متهور) که ارنست همینگوی در داستان «مرگ در نیمروز؛ ۱۹۳۲م.» به کار گرفته هم از همین ریشه آمده است. این وام‌‌واژه‌ از cojon اسپانیایی به معنای «بیضه» مشتق شده و cojones (خایه‌دار، شجاع) را برساخته است. در قرن شانزدهم شکسپیر مشتق دیگری از همین کلمه را به صورت cullion (متهور، بی‌باک) در آثارش به کار گرفته است و پیش از او چاوسر همین کلمه را در معنای اصلی‌اش (بیضه) در شعری آورده بود. 

کلمه‌ی coleoptera که نام رده‌ای از حشرات با غلاف محکم روی بال است نیز از همین جا آمده است. این حشرات که مشهورترین‌شان کفشدوزک است، در ۱۷۶۳م. به این نام خوانده شدند. این کلمه را اولین بار ارسطو برای توصیف سوسک‌ها به کار گرفته بود. در یونانی koleopteros (کُولِئُوپْتِرُوس) از دو بخش koleos (غلاف، پوشش) و pteros (بال) تشکیل شده است. به همین شکل اسم گیاه اوکالیپتوس (eucalyptos) هم از ترکیب دو کلمه‌ی یونانی eu (او: حقیقی، راستین) و kaluptos (کالوپْتُوس: پنهان، پوشیده) ساخته شده و در سال ۱۷۸۸م. به درختان بومی استرالیا داده شد. اسم ایالت کلرادو در آمریکا (۱۸۶۱م.) هم در اصل از rio colorado (رود رنگی، رود سرخ) گرفته شده که اسم اسپانیایی رود بزرگ در آن منطقه بوده و بعدتر به کل ایالت اطلاق شده است.

این ریشه‌ی پرکاربرد در زبان‌های آریایی ریشه‌ی «*ثورَه» را به دست داده که هردو مفهوم «سوراخ» و «پوشانده، مخفی» را حمل می‌کند. در زبان‌های کهن ایرانی از این ریشه چنین واژگانی زاده شده‌اند: Arus (سورا: غیاب، شکاف، تهیا) اوستایی، «سورا» (شکاف) و «سونا» (غیاب) و शून्य (سونْیَه: خالی) و «سَرْمَن» (پناه، حمایت) و «سَرَنَه» (مدافع) و «آسارَه» (پناهگاه) و «ساتی» (ردا) سانسکریت، «ساتَه» (ردا) و «سونّا» (تهی، خالی) و «سالی» (شلتوک) پالی، «سوراخ» و «سَرْگ» (زین) پهلوی، սոր (سُر: سوراخ) و սորեմ (سُورِم: کاویدن، حفر کردن، نشت کردن) و ‌«سُیْل» (غار) ارمنی کهن، «آسَل» (آلودن) سکایی، «ساغْرا» (زین) و «سغره» (پالان) سغدی، «استغک/ استغیک» (زین) و «سغم» (زین شتر) خوارزمی، ܣܰܪܓܳܐ (سَرْگا: زین) سریانی، סַרְגָא (سَرْگا: زین) و סְרַג‎ (سْرَگ: چسباندن، پوشاندن، زین کردن) آرامی، 

در پارسی امروز این کلمات را از این ریشه داریم:‌ «هُل» (آغوش، زیربغل)، «هل دادن» (یعنی آغوش را پس زدن)، «سوراخ/ سولاخ»، «[لباس] ساری»، «شال»، «شالی»، «شالیزار»، «شالی‌پوش»، «شلتوک/ چلتوک» (غلاف برنج)، و «هُلدانی» (دخمه) و شکل عامیانه‌اش «هُلُفدونی»، 

در پارسی قدیم هم این واژگان خویشاوند را می‌شناسیم: «سُر/ سول» (ناودان)، «سولدونی» (جای تاریک و کثیف)، «سوله» (سوراخ مقعد یا مهبل)، «سُنب/ سُمچه» (خانه‌ی زیرزمینی در صحرا)، «سوفار/ سوفَه» (سوراخ سوزن)، «سُفرَه» (مقعد)، «سولَک» (سوسک غله، چون دانه را سوراخ می‌کند)، «آسُرده» (قبا، پالان)، «سَرْج» (زین)، «شار/ شَعر» (شال)

حدسم آن است که عبارت «شکم کسی را سفره کرده» در اصل به «سُفرَه» یعنی سوراخ مقعد اشاره کند و ربطی به سفره‌ی غذاخوری نداشته باشد. همچنین ترکیب «سفره‌ی آب [زیرزمینی]» هم باید از همین‌جا آمده باشد. 

در زبان‌های ایرانی زنده‌ی دیگر هم چنین مشتق‌هایی را می‌بینیم: «سُویْل» (حفره، مغاک) و սոր(سُر: سوراخ، غار) و սորսոր (سُرسُر: سوراخ سوراخ) و «شَر» (دستمال ابریشمی) ارمنی، სორო (سُرُو: سوراخ، دخمه) گرجی، «هُل/ هُول» (سوراخ) خوانساری، «خُلَه» (سوراخ) آشتیانی، «خولَه» (سوراخ، حفره) و «دامَغ خولَه» (سوراخ دماغ) گیلکی، «هُرُو» (سوراخ) بستکی، «اُلْدونی» (زندان) و «اولوک» (سوراخ) و :اولوک کیل» (سوراخ کلید) گزی، «سوفَه» (نقب) سیستانی، «سِرْوْ» (سوراخ) وخی، «سورْوْ» (سوراخ) یدغه، «سَرْغ» (زین) و «سورَیْ» (سوراخ) و «شَرَیْ» (پتو) و «شُلِه» (شلتوک) پشتون، «چو» (سوراخ) ویگالی، «سْلِخ» (غار) یزغلامی، «ایسْرُوخ» (سوراخ گوش) سنگلیجی، «سُلَحْفاء» (لاک‌پشت، معرب: سوراخ‌پای) و «سَرْج» (زین) و «سَرّاج» (زین‌ساز) عربی، «سیل» (ناودان) بختیاری و خوانساری، «سولوک» (آفت غله) بلوچی، «سَلی» (شال) و «سَرْگ» (زین) آسی، 

در زبان‌های هندی این واژگان از این بن باقی مانده‌اند: «سال» (شلتوک) هندی، সূঞ (خون: خالی) آسامی، ސުން‎ (سون:‌ تهی، پوک) دیوِهی، 

برخی از این واژگان در زبان‌های دیگر نیز وامگیری شده‌اند: sagm (سَگْم: قبا، پالان) و sugh (سوگِه: تجهیزات) یونانی، shawl (شال) انگلیسی، chale (شالی) فرانسوی، «chal» (شالی) اسپانیایی، sjaal (شالی) دانمارکی، szal (شالی) لهستانی، scialle (شالی) ایتالیایی، Schal (شال) آلمانی، 

«سوراخ» و مشتق‌های دیگر این ریشه عامیانه محسوب می‌شوند، اما گاه در شعر به کار گرفته شده‌اند:

فردوسی توسی: «کنونش به سوگند گستاخ کن            به خنجر ورا گوش سوراخ کن»

مولانای بلخی: «آن مار ابله خویش را بر خار می‌زد دم به دم    

سوراخ سوراخ آمد او از خود زدن بر خارها»

و: « من خرقه ز خور دارم چون لعل و گهر دارم                من خرقه کجا پوشم از صوفک و از شالک »