این واژه احتمالا از semita (راه، مسیر) لاتین مشتق شده که خود از ترکیب دو ریشهی پیشاهندواروپایی «*swe» (تنها، بدون) و «*mey» (تغییر، تبادل) پدید آمده است. صورتهای دیگر این واژه در زبانهای اروپایی به این صورتها دیده میشود: semida (مسیر) ساردینیایی کهن، senta/ senda (راه باریکه) لومباردی، sentier (راه، جاده) و sente (ردپا) فرانسوی، senda (مسیر) پرتغالی و اسپانیایی،
این کلمه از لاتین به زبانهای ایرانی هم راه یافته و به این صورتها در آمده است: סֵימִטָא (سیمِتا: سمت) آرامی، סמטה (سیمْتا: کوچه، راه باریکه) عبری، «سَمْت» (جهت، سو) پارسی و عربی، սամթ / սա̈մթ (سَمْت/ سامْت: سو، جهت) ارمنی، «سِمْت» (سو، جهت) ترکی،
در اخترشناسی قدیم ایرانی «سمت» در ضمن نقطهی بالای سر ناظر بر گنبد آسمان بوده است. این مفهوم مسیری عکس پیموده و از پارسی و عربی در زبانهای اروپایی وامگیری شده و cenit/ senit لاتین قرون وسطایی، cenith فرانسوی کهن، zenith فرانسوی نو، zenith (اواخر قرن چهاردهم) انگلیسی را پدید آورده است. همچنین «السمت/ السُموت» (راه/ راهها) عربی در معنای «کمان فاصلهی ستاره تا قطب شمال یا جنوب» به زبانهای اروپایی هم راه یافته و در قرن دوازدهم در فرانسوی کهن azimut و در قرن چهاردهم در انگلیسی azimuth را زاده است.
استفاده از «سمت» در شعر و ادب پارسی رواج چندانی نداشته است:
مولانای بلخی: « جام می الست خود خویش دهد به سمت خود طبل زند به دست خود باز دل پریده را»