نام «زینب» تاریخی طولانی و خاستگاهی مبهم دارد. نخستین شخصیت تاریخی مشهوری که با این نام میشناسیم، ملکهی مشهور شهر تدمر (پالمیرا) در آسورستان بوده که همزمان با نخستین شاهان ساسانی در این قلمرو حکمرانی میکرده و -احتمالا به نمایندگی ساسانیان- با رومیان میجنگیده است. این زینب در نهایت از رومیان شکست خورد و همچون اسیری به رم برده شد.
نام این ملکه در متون بومی تدمر به صورت «بَتزَبّائی» ثبت شده که یعنی «دختر زَبّا»، و این انگار نام مذهبی منسوب به خدایی محلی بوده باشد. چون «زبائی» یعنی «هدیهی الاهی» و انگار کوتاه شدهی عبارتی است که در شکل اولیهاش اسم خدایی را در ادامه داشته است. این ملکه در نامهنگاریهایش با اتباع یونانیزبانش خود را «زِنوبیا» مینامید و همین است که در عربی به «زینب» تبدیل شده است. رواجش در زبان عربی را از آنجا میتوان دریافت که در حجازِ صدر اسلام نامی رایج مشهور بوده است و پیامبر اسلام نام دخترش را چنین نهاده و دو تن از زنانش چنین اسمی داشتهاند. منابع یونانی قدیم و برخی از مراجع مدرن بنا به ریشهشناسی عامیانهای فرض کردهاند که «زنوبیا» یعنی «هدیهی زئوس» که نادرست است.
زینب را بعدتر به خاطر دلالتهای مذهبیاش در تاریخ اسلام با معناهایی دلبخواه پیوند زدهاند. مثلا برخی منابع قدیمی معنی آن را «پاکیزه و بیآلایش» دانستهاند که آشکارا از تداخل تصویر زینب و آناهیتا ناشی شده، که این دومی چنین معنایی دارد. یا در دهخدا این نام به معنی «درخت خوشمنظره و خوشبو» ثبت شده که ارتباطی با ریشهی این نام یا دلالتهای تاریخیاش ندارد. حدس میزنم معنای این اسم در اصل «دختر [ایزد] زَبا/ فرزند زَبا» بوده باشد.
نام زینب در شعر و ادب پارسی در اشاره به خاندان پیامبر اسلام به کار گرفته شده است:
سنایی غزنوی: «حفصه و زینب و دویم زینب آنکه او را خزیمه بودش اَب»
عطار نیشابوری: «نام در ایام زینب داشته خویش را زآل نبی پنداشته»
آذر بیگدلی: «زن و کودک یکیست در این امر خواه زینب شمار و خواهی عمرو»