زور


آخرین به روزرسانی:
زور


         ریشه‌ی پیشاهندواروپایی «*ghew» به معنای «پر کردن، لبریز کردن، پاشیدن» دربان‌های اروپایی کهن این مشتق‌ها را به دست داده است: ceuma (خِئوما: ریزش) و cew (خِئو: پر می‌کنم، ‌لبریز می‌کنم) و con (خُن: پیشکش مایع برای روح مردگان) و culos (خولُس: عصاره) و cumos (خومُس: خلط، مایع بدنی) یونانی، futis (آب‌پاش) و fundere (ریخته‌گری کردن، قالب زدن) و fundatus (پی، بنیاد) و fundare (بنیان نهادن) و fundus (پی، پایه، کف) و confundere (قروقاطی کردن، درهم ریختن) و diffuses (پخش‌وپلا، درهم ریخته) و diffusionem (پاشیدگی، فرو ریختگی) ‌لاتین، geysa (فوران کردن) و gustr (تندباد، کولاک) نُردیک کهن، goizan (پاشیدن) و gussa (سیلاب) آلمانی کهن، funder (بنیان نهادن) و confondre (متلاشی کردن، بنیان‌کنی؛ قرن دوازدهم) و confus (درهم ریخته) و diffusion (لبریز شدگی، انتشار) و effusion (لبریزی، سرریزی؛ قرن چهاردهم) و refuser (رد کردن، نادیده انگاشتن، پرهیز کردن؛ قرن دوازدهم) فرانسوی کهن، fondir (ریخته‌گری کردن، قالب زدن) اسپانیایی و پرتغالی کهن، fondaff (پی، بنیان) برتون میانه، fennan (ریخته‌گری کردن، قالب زدن) برتون، fondar (بنیان نهادن) اوکسیتان، geotan (لبریز کردن، پاشیدن) و guttas (مثانه، لوله، روده) انگلیسی کهن، gote (لوله، روده) هلندی میانه، 

         در زبان‌های زنده‌ی اروپایی از این بن چنین کلماتی برخاسته‌اند: gieben (پاشیدن، ریختن مایع) و fundieren (بنیان نهادن) و Gosse (ناودان، لوله) آلمانی، goot (ناودان، لوله) هلندی، fonder (ریخته‌گری کردن، قالب زدن) و fonder (بنیان نهادن) و fondant (قالب [ریخته‌گری]؛ قرن نوزدهم) و fondue (کیک پنیر، در اصل یعنی: ذوب شده، ریخته؛ قرن پانزدهم) و fonte (قالب [ریخته‌گری]) و fonderei (هنر ریخته‌گری) و fusion (درهم ذوب کردن، همجوشی؛ قرن شانزدهم) و futile (ابتر، بی‌حاصل، در اصل یعنی: ولو، نشت کننده) و futilité (تهی، بی ارزش، پوچ) فرانسوی، fundar (بنیان نهادن) و fonder (ریخته‌گری کردن، قالب زدن) و fonar (پی، بنیان) کاتالان، fondere (ریخته‌گری کردن، قالب زدن) و fondare (بنیان نهادن) ایتالیایی، hundir (ریخته‌گری کردن، قالب زدن) و fundar (بنیان نهادن) اسپانیایی، fundar (بنیان نهادن) پرتغالی، undera fundar (بنیان نهادن) سوئدی، ffynnu (ریخته‌گری کردن، قالب زدن) ولش، Gesyr (نام یک چشمه‌ی آب گرم) ایسلندی، 

در زبان انگلیسی از این ریشه چنین کلماتی را می‌شناسیم: foundation (بنیاد)، found (بنیان نهادن؛ اواخر قرن سیزدهم، ریخته‌گری کردن؛ اواخر قرن چهاردهم)، chyle (شیره‌ی معدی؛ ۱۵۴۰م.)، chyme (خلط، مایعات بدن؛ اوایل قرن پانزدهم)، confound (متلاشی کردن، بنیان‌کنی؛ ۱۳۰۰م.)، confuse (قروقاطی کردن؛ ۱۵۵۰م.، سردرگم شدن، آشفته شدن؛ ۱۶۰۰م.)، diffuse (نشت کردن، منتشر شدن؛ ۱۶۵۰م.)، diffusion (انتشار، نشت؛ اواخر قرن چهاردهم)، effuse (سرریز شدن، لبریز شدن؛ اواخر قرن چهاردهم)، effusive (لگام گسیخته، [گفتار] جاری؛ ۱۶۶۶م.)، font (حروف چاپی، وام از فرانسوی؛ ۱۵۷۰م.)، foundry (هنر ریخته‌گری؛ ۱۶۰۰م.)، funnel (قیف؛ ۱۴۰۰م.)، fuse (ذوب کردن، قاطی کردن؛ ۱۶۸۰م.)، و futility (تهی، بی ارزش، پوچ؛ ۱۶۲۰م.)، gut (لوله؛ ۱۵۳۰م.، روده؛ اواخر قرن چهاردهم)، ingot (شمش ریخته‌گری؛ اواخر قرن چهاردهم)، parenchyma (دژپیه، بافت اصلی؛ ۱۶۵۰م.)، perfuse (حل شدن، فروشسته شدن؛ ۱۵۲۰م.)، perdusion (نشت، تراوش؛ ۱۵۷۰م.)، profuse (مجلل، پرطمطراق؛ اوایل قرن پانزدهم)، refund (منتقل کردن؛ اوایل قرن پانزدهم)، refuse (رد کردن، سر باز زدن؛ ۱۳۰۰م.)، suffuse (سرشار کردن، غرقه ساختن؛ ۱۵۸۰م.)، transfuse (جابه‌جا کردن با پر کردن مایع؛ اوایل قرن پانزدهم)، 

برخی از این کلمات در پارسی جدید و به ویژه در زبان علمی وامگیری شده‌اند: «پارانشیم»، «کیموس»، «رفوزه»، «فونت»، «فونداسیون»، 

         این ریشه در زبان‌های آریایی به «*زَو» تبدیل شده و در زبان‌های کهن ایرانی این واژگان را زاده است: arqoaz (زَئُوثْرَه: آب مقدس، مایع متبرک) و ituzA (آزوتی: قربانی، فدیه) و ratoaz (زَئُوتَر: موبدی که مایع پیشکش می‌کند) اوستایی، जुहोति (جوهُتی: پاشیدن، مایع نذر کردن، قربانی گزاردن) و जुहाव (جوهاوَه: پر کردن، لبریز کردن) و होम (هُمَه: نذر کردن مایع برای خدایان) و होतृ (هُتَر: کاهن نذر کننده‌ی مایع) و हुत (هوتَه: مایع پیشکشی، افشانده شده) و हुतम् (هوتَم: نذری، فدیه) و होत्रक (هُتْرَکَه: کاهن، نذر کننده) و हव्य (هَوْیَه: آشامه، مایع مقدس) سانسکریت، 𑀳𑁄𑀢𑁆𑀢𑀺𑀬 (هُوتّیَه: کاهن نذر کننده‌ی مایع) و 𑀳𑀯𑁆𑀯 (هَوَّه: آشامه، مایع مقدس) پراکریت مهاراستری، «هَوْیَه» (آشامه، مایع مقدس) پالی، «زُوهْر» (آب متبرک، مایع نذری) و «زُوت» (موبدی که مایع پیشکش می‌کند) پهلوی، «ذراوشیهْ» (مایع نذری) و «ژوشی» (قربانی، پیشکش) سغدی، «یْسون» (پاشیدن، پالودن) و «یْسومَه» (آبگوشت) سکایی، (زوتْرا: خوراک نذری) سریانی، ձեւ (جِوْ: قالب، جامه، ریخت) و ձագար (جَگَر: پر کردن، لبریز کردن) ارمنی کهن، «اَنْتْسو» (آهن) تخاری الف، «اِنْتْسووُ» (آهن) تخاری ب، 

         در زبان‌های زنده‌ی ایرانی این واژگان را از این تبار سراغ داریم: «زَور» (مایع متبرک) پارسی، «زوَمَه» (آبگوشت) پشتون، dyllë (صمغ، موم) آلبانیایی، ձագար (جَگَر: ناودان، قیف، دودکش) و «زُهْ» (قربانی، فدیه) و «زُهِل» (قربانی کردن) ارمنی، ძაბრი/ ձաբրի (زَبْری/ جَبْری: قیف، لوله) و «زُرْوَ» (قربانی، فدیه) و «زَورَکْئی» (گوساله [برای قربانی]) گرجی، дзабри (زَبْری: لوله، دودکش) آسی، 

         در زبان‌های هندی از این ریشه چنین کلماتی را می‌شناسیم: ஹோமம் (هُمام: کاهن نذر کننده) و ஓமம் (اُومَم: [گیاه] زنیان رومی، اژغون) تامیلی، ఓమము (اُومامو: [گیاه] زنیان رومی) تلوگو، होता (هُتا: کاهن) هندی، ಹವ್ಯಕ (هَوْیَکَه: آشامه، مایع مقدس) کانادا،

«زوت» و «زوتر» در شعر و ادب پارسی به کار گرفته نشده و کلماتی ویژه‌ی آیین‌های زرتشتی بوده‌اند.