زنار


آخرین به روزرسانی:
زنار


         ریشه‌ی پیشاهندواروپایی «*ius» به معنای بستن و متصل کردن، مشتقی داده به شکل «*ius-men» که کمربند و تسمه معنی می‌دهد. واژه‌ی «زُنّار» به معنای کمربند مسیحیان از اینجا آمده است. خاستگاه آن احتمالا یونانی است که در آن زبان zwnnwmi (زونّومی: بستن) و zwnh (زونِه: کمربند) و zwnarion (زوناریون: کمربند دینی) را داریم که zona (کمربند، پیرامون) لاتین را پدید آورده و در زبان‌های اروپایی امروز به zone/ zona (ناحیه، منطقه) تبدیل شده است. 

این کلمه در برابر «کُشتی» قرار می‌گیرد که کمربندی دینی زرتشتیان است و مسیحیان ایرانی احتمالا بر مبنای آن زنار را ابداع کرده‌اند. این واژه هم در ایران غربی (زونار در ارمنی) و هم در ایران شرقی ‌(زنار/ زونار در خوارزمی) رواج داشته و به عربی هم وارد شده است. فعل عربی «زَنَر» به معنای «بستن» تبار سامی ندارد و از همین‌جا آمده است. Juosta در لیتوانیایی به معنای کمربند هم شکل دیگری از همین واژه است.

         این واژه در زبان‌های ایران کهن است و به این شکل‌ها وجود داشته است: זונרא (زونارا) آرامی، ܙܘܢܪܐ (زونارا) سریانی، «زونار/ زُنار» خوارزمی، «زونار» ارمنی کهن، 

         حدس می‌زنم بخش آغازین کلمه‌ی «زنجیر» نیز با این بن مربوط باشد که در این حالت مشتق‌هایش هم به اینجا بازمی‌گردد: «[دیوانه‌ی] زنجیری»، «زنجیرزنی»، «زنجیرزن»، «عمو زنجیرباف»،‌ «غل‌وزنجیر»

شکل‌های گوناگون واژه‌ی «زنجیر» را در طیفی وسیع از زبان‌ها می‌بینیم. در زبان‌های کهن ایرانی: «زَنْجیر/ زَنْژیر» پهلوی، «زینْجیهْر» پارتی، «جینچریا/ زینچریکه» سغدی، «زَنْگْبیل» سریانی،

در زبان‌های زنده‌ی ایرانی هم این صورت‌ها از «زنجیر» را می‌شناسیم: «زَنْجیل/ زَمْزیل» بلوچی، զնջիլ / զնճիլ/ ջինջիլ / ջնջիլ (زْنْژیل/ زْنْچیل/ ژینْژیل/ ژْنْژیل) ارمنی، «جِنزیر» عربی، ზენჯილი (زِنْژیلی) لاز، zinxhir آلبانیایی، «زینْجیر/ زِنْجیل» ترکی، занҷир (زَنْجیر) پارسی تاجیکی، сынйыр (سینْ‌ییر) باشکیری، «زینْجیر» کردی، шинҗүр (شینْجور) کالموک، шынжыр (شینْجیر) قزاقی، чынжыр (صینْجیر) قرقیزی، «زَنْجیر» ازبکی و اردو، زەنجىر‎ (زِنْجیر) ترکی اویغوری.

         «زنجیر» در زبان‌های دیگر نیز وامگیری شده است: ज़ंजीर (زَنْجیر) هندی، синџир (سینْدْژیر) مقدونی، сѝнџӣр, сѝнжӣр (سینْدْژیر/ سینْژیر) صربی-کروآتی، синджи́р (سینْدْژیر) بلغاری، 

در زبان‌های اروپایی هم «زنجیر» به این شکل‌ها وارد شده است: gimgibre فرانسوی کهن، gingembre فرانسوی نو، gingibero آلمانی کهن، ingwer آلمانی نو، ginger انگلیسی، gengiovo و zenzero ایتالیایی، gengibre اسپانیایی و پرتغالی، zinzifil رومانیایی، imbiri روسی، imbier لهستانی و gember هلندی.

         این واژگان در شعر و ادب پارسی بسیار به کار گرفته شده‌اند:

فرخی سیستانی: « شیر هم شیر بود گرچه به زنجیر بود نبرد بند و قلاده شرفِ شیر ژیان»

سعدی شیرازی: « من از این دلق مرقع به درآیم روزی تا همه خلق بدانند که زناری هست »

حافظ شیرازی: « به هیچ زاهد ظاهرپرست نگذشتم               كه زیر خرقه نه زنار داشت پنهانی»

اوحدالدین مراغی: « بنگ در بر کشد به زنجیرت                گر بنا شد مویز و انجیرت»

وحشی بافقی: « بر تن درمش خرقه سالوس و از آن زیر         آرم به در صومعه صد حلقه زنار »

شیخ بهائی: « به عالم هر دلی کو هوشمند است           به زنجیر جنون عشق بندست»