راه


آخرین به روزرسانی:
راه


         ریشه‌ی پیشاهندواروپایی «*erei / *her» به معنای «برانگیختگی، حرکت» ریشه‌ی دیگری را به دست داده به شکل «*hret /*ret/ *reth/ *rot» که «چرخیدن، غلتیدن» معنی می‌دهد. این بن در زبانهای اروپایی کهن این واژگان را به دست داده است: rota (گردونه، چرخ کوزه‌گری) و rotator (چرخنده، گَردان) و rotundus (گِرد) لاتین، rǫðull (چرخ) نُردیک کهن، roth (چرخ) و comthururas (حمله، هجوم) و roithid (حرکت، هجوم) ایرلندی کهن، rad/ hrad (چرخ) آلمانی کهن، reuda/ roda (چرخ) لمباردی، roda/ arroda (چرخ) و redond/ ardon (گِرد) اوکسیتان، reont/ ruunt (گِرد) فرانسوی کهن، ront (گِرد، دور) و rat/ rad (چرخ) هلندی میانه، radur/ rador (چرخ) انگلیسی کهن، rath (چرخ) ساکسونی کهن، reth (چرخ) فریزی کهن، ris (جنگاور) ولش کهن، 

         در زبان‌های زنده‌ی اروپایی هم از این ریشه چنین کلماتی را سراغ داریم: Rad (چرخ) آلمانی، ratas (چرخ) لیتوانیایی، rats (چرخ) لاتویایی، errota (چرخ) باسک، roda (چرخ) و rotund (گِرد) کاتالان، roteren (چرخیدن) و rad (چرخ) هلندی، rotate (چرخیدن) و round (دور، چرخه) و around (اطراف، پیرامون) انگلیسی، roue (چرخش) و rotonde (گِرد) و rond (چرخه، دور) فرانسوی، ruota (چرخش/ چرخ) و rotondo (گِرد) ایتالیایی، roda (چرخ) و Redondo (گِرد) پرتغالی، roata (چرخ) و rotund/ ratund (گِرد) رومانیایی، rota (چرخ) و tunnu (گِرد) سیسیلی، rueda (چرخ) و redondo/ rotundo (گِرد) اسپانیایی،‌ rith (حرکت، هجوم) ایرلندی،‌ ratas (چرخ) فنلاندی، röðull (چرخ) ایسلندی، ratt (چرخ) سوئدی و نروژی، rat (چرخ) دانمارکی، ראָד (رُد: چرخ) ییدیش

در میان این واژگان «رُوند» (دفعه، دوره، مرحله‌ی ورزش‌های رقابتی مثل بوکس و کشتی)، «رُند کردن [عدد]»، و «یه‌رُند» (مدام، پیوسته) به پارسی نو وارد شده است.

بن پیشاهندواروپایی «*ret/ *reth» در زبان‌های آریایی به ریشه‌ی «*رَت/ *رَث» تبدیل شده که همین معنای «دویدن، حرکت کردن، غلتیدن» را حفظ کرده است. از این ریشه در زبان‌های ایرانی کهن چنین واژگانی زاده شده‌اند: aqar (رَثَه: گردونه) و aqar-izvrvd (استوار دارنده‌ی گردونه) و ayqiar (رَیْثیَه: راه) و UGar (رَغو: چالاک، سریع) و rAtSE-aqar (رَثَه‌اِشْتار: ارتشی، عضو طبقه‌ی جنگاور، در اصل یعنی: ایستاده بر گردونه) اوستایی، रथ (رَثَه: گردونه) و «راتْهی/ رَتْهین/ رَتْهِسْتا» (گردونه‌ران) و «رَتْهیام» (چرخ) و «رَتْهیا» (راه) و «رَتْهَنْگْهَه» (چرخ کوزه‌گری) و «رَتْهَه‌سارَتْهی» (گردونه‌ران، جنگاور) سانسکریت، «اورَثَه» (گردونه) و «اَرتَشْتار» (جنگاور) ‌و «هورَثَه» (دارای گردونه‌ی نیکو) پارسی باستان، «رَثَه» (گردونه) پالی، 𑀭𑀳 (رَهَه: گردونه) پراکریت، «راه» و «رَهی» (گردونه) و «رَهیک» (غلام، چاکر) و «اَرْتِشْتار» (جنگاور) پهلوی، «رَهیگیهْ» (کودکی) و «راه» و «رَهْ/ رِهْ» (گردونه) تورفانی،‌ «راه» و «رَهْ/ رِهْ» (گردونه) و «راهْژَن» (راهزن) و «رَهیگ» (غلام،‌ چاکر) پارتی، «رذذ» (ارابه) سغدی، արահետ (آراهِت: جاده، راه ارابه‌رو) ارمنی کهن، «رّاهَه» (گردونه) سکایی،

حدس می‌زنم نام شهر «ری» هم از همین‌جا آمده باشد، که «راه» معنی می‌داده و به مرکزیت بازرگانی این منطقه اشاره می‌کرده است. این نام در زبان‌های باستانی نیز به صورت‌های متفاوتی ثبت شده و در شکل‌های کهنش با ثبت‌های کهن از «ارس» نزدیکی دارد، هرچند از آن کهنتر است: احتمالا aGar (رَغَه) اوستایی، 𐎼𐎥𐎠 (رَگا) پارسی باستان، 𒊏𒂵𒀪 (رَگَه) اکدی، 𒊩𒋡𒀭 (رَکَّن) ایلامی، Ragai (رَگای) یونانی باستان، Ragae لاتین،

         در پارسی از این بن این واژگان نتیجه شده‌اند: «راه»، «راهنما»، «راهبر/ رهبر»، «گمراه»، «بیراهه»، «رهوار»، «رهگیری»، «رهاورد»، «رهنورد»، «رهجو»، «رهبان»، «راهرو»، «راهپیمایی»، «رهرو»، «شاهراه»، «کژراهه»، «رهزن/ راهزن»، «رَهی» (غلام، چاکر)، «رخ» (در شترنج)، «رَیّ» (گردونه)، «ارتش»، «ارتشتار»، «ارتشبد»، «ارتشی». 

حدسم آن است که ریشه‌ی «رگ» پارسی هم همین باشد، و گواهی بر این حدس آن که معنای اصلی این کلمه در بخش آغازین «رگبار» باقی مانده است. اگر این حدس درست باشد، صورت‌های دیگر «رگ» در سایر زبان‌های ایرانی نیز خویشاوند کلمات بالا هستند: «رَگ/ رَغ» پهلوی و تورفانی، «رَهَگ» پارتی، «راک» سغدی و خوارزمی، «رّا» سکایی، «اِرَک» ارمنی، «ریغُو» یدغه، «رُگ» پشتون، «روج» سریکلی، «رَیْکَه/ رِنْگ» سمنانی، «رَک» دماوندی، 

مشتق‌های «رگ‌» هم بنابراین از همین‌جا آمده‌اند: «سرخرگ»، «سیاهرگ»، «مویرگ»، «رگ‌وپی»، «رگ‌به‌رگ»، «بی‌رگ»، «رگه»، «رگ‌نگاری»، «رگبال»، «رگبرگ».

«رُخ» به معنای «قلعه» که در شترنج به کار گرفته می‌شود در اصل نام گردونه‌ای بوده با بدنه‌ی زرهپوش که به قلعه‌ی متحرکی تشبیه می‌شده است. نام مهره‌ی «رخ» در شترنج هم از اینجا آمده و در اصل به گردونه‌ و قلعه‌های جنگی متحرک سوار شده بر چهار چرخ اشاره می‌کرده است. این واژه همراه با بازی شترنج به زبان‌های اروپایی نیز وارد شده‌ است: roc فرانسوی کهن و نو، rook انگلیسی میانه و نو، roc فرانسوی و اسپانیایی، rocco ایتالیایی، Roche آلمانی، rokirovati روسی، roque پرتغالی و اسپانیایی، ルーク (روک) ژاپنی، (روک) کره‌ای.

         واژه‌ی دیگری که شاید از این بن برخاسته باشد، «راسو» است که شاید «سریع، چالاک» معنی می‌داده و در زبان‌های دیگر به این صورتها دیده می‌شود: «راسوگ» پهلوی، ܪܣܘܓ (راسوگ) سریانی، laska روسی، luoss (کهر، زرد) لیتوانیایی، 

در سایر زبان‌های ایرانی نو هم از این ریشه چنین کلماتی پدید آمده‌اند: rrotë (چرخ) و urtundë (گِرد) و rreth (دور، چرخه، حلقه) ‌آلبانیایی، արահետ (آراهِت: جاده، راه ارابه‌رو) ارمنی، «رُبّان» (ناخدا، سکان‌دار، تحریف رهبان) عربی، رینڑهو (رِرْهو: گردونه، خودرو) اردو،

در زبان‌های هندی از اینجا چنین کلماتی را می‌شناسیم: रह (رَهَه: گردونه) گجراتی کهن، ರಥ (رَتْهَه: خودرو، ارابه) کانادا، रेंढ़ू (رِرْهو: گردونه، خودرو) هندی، රථ / රථය (رَتْهَه/ رَتْهَیَه: گردونه) سینهالی، రథము (رَتْهَمو: گردونه، خودرو) تلوگو،

مشتق‌های این ریشه در زبان‌های دیگر هم وارد شده و چنین وام‌واژه‌هایی پدید آورده است: ရထား (رَه‌هْتا: گردونه، خودرو) برمه‌ای، រថ (روئَت: ارابه) خمر، ລົດ/ ຣົຖ (لُت/ رُت: گردونه، خودرو) لائوسی، รถ (رُت: گردونه، خودرو) تای. 

         مشتق‌های این بن با بسامدی بسیار بالا در شعر و ادب پارسی به کار گرفته شده‌اند: 

فردوسی توسی: «پس ابلیس وارونه آن ژرف چاه                 به خاشاک پوشید و بسترد راه»

حافظ شیرازی: «رهزن عمر نخفته‌ست مشو ایمن از او اگر امروز نبرده است که فردا ببرد»

مولانای بلخی: «گفتا چراست خالی؟ گفتم ز بین رهزن  گفتا که کیست رهزن؟ گفتم که این ملامت»

و: «هین که مستان آمدند و راه را خالی کنید              نی غلط گفتم ز راه و راهبان برخاستیم»