ریشهی هندواروپایی «*solo» به معنای «کامل و سالم» در زبانهای آریایی به بن «*هَر» تبدیل شده است و در مدخل «زینهار» دربارهاش مفصل شرح دادهام. در زبانهای کهن اروپایی از این بن چنین کلماتی برخاسته است: ‘olos (هُولُوس: کامل) یونانی، salvus (سالم، آزاد) و sollus (تنها، فقط) و salvare (رهاندن، نجات دادن) و salvator (ناجی) لاتین، allr (همه) نُردیک کهن، alls (همه، کل) گُتی، al (همه) و heil (رفاه، نجات) آلمانی کهن، Eal (همه) eal-halig (مقدس مطلق) و hal (کل، یکپارچه، سالم) انگلیسی کهن، hel (کل، همه) ساکسونی کهن، hal (کل، یکپارچه، سالم) فریزی کهن، hiel (کل، همه) هلندی میانه،
در زبانهای اروپایی نو از این ریشه چنین کلماتی را سراغ داریم: all(e) (همه) و heil (رفاه، نجات، کل) آلمانی، heel (کل، همه) هلندی،
در زبان انگلیسی از اینجا چنین کلماتی برخاستهاند: all (همه)، all-holy (قدیس مطلق)، all-mighty (قادر مطلق)، at all (اصلا، هرگز؛ میانهی قرن چهاردهم)، all clear (خطر رفع شده!؛ ۱۹۰۲م.)، alright (بسیار خوب؛ ۱۹۴۵م.)، albeit (اگرچه، مرکب از: all + be + it؛ آخر قرن چهاردهم)، almost (معمولا، اغلب؛ قرن پانزدهم)، also (همچنین؛ ۱۲۰۰م.)، already (تا حالا؛ ۱۳۰۰م.)، alone (تنها)، whole (کل، همه)، wholeness (کلیت؛ قرن چهاردهم)،
نامهای مشهوری هم از این بن در اروپایی مشتق شده است. از همه مشهورتر «آلمان» که از مجرای فرانسوی به پارسی هم راه یافته و بخش اول آن (al) یعنی همه و بخش دومش (man) یعنی مرد، که شکل اصلیاش در زبان لاتین -alemanni- به اعضای اتحادیهی قبایل کرانهی رود الب گفته میشده است. کلمهی german که امروز رواج بیشتری یافته در germain فرانسوی کهن ریشه دارد که یعنی «دارندگان نیای مشترک» و در حدود ۱۳۰۰م. به انگلیسی وارد شده است. نام مشهور دیگر «آلاریک» (Alaric) است که شاه مشهور ویزیگوتها و فاتح رم بوده و نامش در اصل یعنی «حاکم بر همه» و بخش دوم آن (reg/rec) با regare (فرمان راندن) لاتین همریشه است.
این ریشه در زبانهای باستانی ایرانی چنین کلماتی را زاده است: awruah (هَئُوروَه: تمام، کامل) و atAtaWruah (هَئُوروَتاتَه: کمال، رسایی، خرداد) اوستایی، 𐏃𐎽𐎺 (هَرووَه: همه، تمام) پارسی باستان، सर्व (سَرْوَه: همه، هر، کامل) و «سَرْوَتَس» (همهجا) و «سَرْوَتْرَه» (هرزمان) و «سَرْوَتاتی» (کلیت، تمامیت) و «سَرْوَتْوَه» (کمال، اوج، بلوغ) و सर्वधारी (سَرْوَدْهاری: نام سال ۲۲ در چرخهی زمانی هندو، یعنی: سال تکمیلی) سانسکریت، 𑀲𑀯𑁆𑀯 (سَوَّه: هر، همه) پراکریت اردهمگدی و مگدی، 𑀲𑀭𑁆𑀯/ 𑀲𑀯𑁆𑀯 (سَوَّه/ سَرْوَه: هر) پراکریت آشوکایی، 𑀲𑀩𑁆𑀩/ 𑀲𑀯𑁆𑀯 (سَوَّه/ سَبَّه: هر) پراکریت ساوراسنی، «سَبَّه» (هر، همه) پالی، «خُرْداد» و «هَر/هَرْوْ» (هَر) و «هَرْویسْپ» (همه، کل) و «هَرْویسْپآگاهیهْ» (همهچیزدانی، صفت هورمزد) پهلوی، «خُرْداد» و «هَروْ» (هر) تورفانی، 𐭧𐭥𐭥𐭣𐭠𐭲 (هُرْداد: خرداد، کمال) پارتی، «هَربیسَّه» (همه) و «هَرْما» (هر) و «هَلْچی» (هرجا) سکایی، «اوَرُو» (هر، همه) و «اوَرَوگَه» (کل، تمام) بلخی، و «اَرتات» (خرداد) سغدی.
ریشهی «*هَر» در پارسی این کلمات را برساخته است: «هر»، «هرچه»، «هرکس»، «هرکی»، «هرکدام»، «هرکیهرکی»، «هرچند»، «هروقت»، «هرچی»، «هردم»، «هرکجا/ هرجا»، «هریک»، «هرگاه/ هرگه»، «خرداد»، «هرسو»، «هربار»،
شکل قدیمی «هر» یعنی «هَرمان» هم تا قرن پنجم هجری در پارسی رواج داشته است.
احتمال دارد کلیدواژهی «علی» که در عرفان و تصوف بسیار تکرار میشود هم از همین جا آمده باشد و شکلی دیگر از «هَرْتات/ خرداد» به همین معنا بوده باشد، که با نام امام اول شیعیان تطابق یافته است. در ضمن کلمهی حلیم پارسی که در پهلوی «هَلام» بوده هم شاید از این بن مشتق شده باشد و به ترکیب شدن و یکپارچه شدن اجزای این خوراک در اثر کوبیدن دلالت کند.
در سایر زبانهای زندهی ایرانی از این ریشه چنین واژگانی را سراغ داریم: «اَلی» (هر، همه) آسی، «سَف» (هر، همه) داردیک خُواری، «سُو» (هر، همه) داردیک تُروالی، «سَب/ هَر» (هر، همه) اردو، һәр (هار: هر) باشکیری، әр (آر: هر) قزاقی، ар (اَر: هر) قرقیزی، «هِر» (هر) ترکی و ازبکی و ترکمنی،
در زبانهای هندی از این ریشه چنین واژگانی برخاستهاند: सर्व (سَرْوْ: هر، کل) و सब (سَب: هر، هرکدام) و हर (هَر) هندی، सव (سَوَه: هر) گجراتی قدیم، સહુ/ સૌ /સવ (سَهو/ سَو/ سَوْ: هر) گجراتی، सर्व (سَرْوَه: هر، کل) مراثی، சருவம் (چَرووَم: همه، هرچی) و சர்வம் (چَرْوَم: هر، کل) تامیلی، సర్వము (سَرْوَمو: هر، کل) تلوگو، सब (سَب: همه، هر) اودی، සව / හව (سَوَه/ هَوَه: هر، همه) سینهالی، সব (خُبُو: همه، هر) آسامی، সব (سُب: هر، همه) بنگالی، सभ (سَبْهْ: هر، همه) بجپوری، सब / सभ (سَب/ سَبْهْ: هر، همه) مایثیلی، ସବୋ (سُبُو: هر) اودیا، सब (سَب: هر) گروالی، ਸਭ (سَبْهْ: هر، همه) پنجابی، «سَرُو/ سَرُوُو» (هر) کولی، सभु (سَبْهو: هر) سندی. सब (سَب: هر) نپالی هم از اینجا وامگیری شده است.
این کلمات بسیار در زبان روزمره و متون ادبی تکرار شدهاند. از کلیدواژههای مقدس باستانی هم «خرداد» به خصوص زنده باقی مانده و همان معنای کهن کمال و رسایی را در کنار «مرداد/ امرداد» (جاودانگی) داشته است. چنان که فردوسی در داستان بیژن و منیژه میگوید:
«چو خردادت از یاوران بر دهاد چو مرداد باش از بر و بوم شاد»
همچنین خرداد از قدیم نام ماه سوم سال هم بوده و این تصور عوامانه که نامگذاری ماهها با نامهای پارسی جدید و مربوط به دورهی رضا شاه است، به کلی نادرست است. نامگذاری ماههای ایرانی به شیوهی رایج امروزین را برای نخستین بار در دوران هخامنشی در گاهشماری زرتشتیان مقیم کاپادوکیه میبینیم و بنابراین نام ماههای ایرانی در میان تقویمهای رایج بر کرهی زمین کهنترین پیشینه را دارد. تاریخ این نامها هم پیوسته بوده و هرگز فراموش نشده است. در دوران اسلامی فردوسی در داستان بهرام گور میگوید:
«به شبگیر هرمزد خرداد ماه از آن دشت سوی دهی رفت شاه»
و اصطلاح هرمزدِ خردادماه یعنی اولین روز از سومین ماه سال.
فرخی سیستانی هم خرداد را به معنای «کمال» همچون صفتی برای آتش مقدس (آذر) به کار گرفته است:
«پیش دو دست او سجود کنند چون مغان به پیش آذرِ خرداد»
و قاآنی همان را در معنای اسم ماه به کار میبرد:
«تیغ تو به میدان وغا برق به خرداد دست تو در ایوان عطا ابر به آذار»