ریشهی پیشاهندواروپایی «*zhas» به معنای «خندیدن، تفریح کردن» در زبانهای کهن اروپایی یافت نمیشود و انگار در شاخهی زبانهای آریایی شکل گرفته باشد. این ریشه در زبانهای آریایی به بن «*جَس» تبدیل شده که معنای «آمیزش جنسی» را میرساند. در زبانهای کهن ایرانی از اینجا چنین کلماتی پدید آمدهاند: Ihaj (جَهی: دیو شهوت) و Akihaj (جَهیکا: زن شهوتران) اوستایی، जाहस्यते (جاسَیَتی: خوش گذراندن، تفریح کردن) و जज्झती (جَجّهَتی: غش غش خندیدن) و जक्षतः (جَکْسَتَهْ: خندیدن، عیش کردن [در سانسکریت ودایی]) و हस्रा (هَسْرا: روسپی) و हास (هاسَه: شوخی، تفریح) وहस (هَسَه: شوخی) سانسکریت، «جَگّهَتی» (خندیدن، مسخره کردن) پالی، «جِهْ» (روسپی) و «جَهی» (دیو مادینهی شهوت در دین زرتشتی) و «جِهْمَرْز» (با روسپی همخواب شدن) پهلوی، ձեռն (جِرْن: دست) ارمنی کهن، «تْسَر» (دست) تخاری الف، «سَر» (دست) تخاری ب،
این واژه در زبان پارسی باقی نمانده و فقط «جهی» هنگام نقل قول از متون زرتشتی گاه مورد اشاره قرار میگرفته است. در زبانهای زندهی ایرانی هم مشتقهای این بن اندک و پراکندهاند: dorë (دست) آلبانیایی، ձեռք/ ձեռ (جِرْک/ جِر: دست) ارمنی، «زَرْنوک» (دستهی دستاس) عربی،