ریشهی سامی «*جمع» به معنی «گرد آوردن، متحد کردن، افزودن» در زبانهای کهن ایرانی چنین ردپاهایی به جا گذاشته است: ܓ̰ܡܵܥܵܐ (جیماعَه: جماعت) سریانی نو، גׄמאעא (جَماعَه: جماعت) دِنی لیشانا،
از این ریشه در پارسی چنین واژگانی زاده شدهاند: «جمع»، «جماع»، «مجموعه»، «مجموعهسازی»، «جمعه»، «جامع»، «جامعه»، «جامعهشناسی»، «[مسجد] جامع»، «جوامع»، «تجمیع»، «جماعت»، «اجتماع»، «اجتماعات»، «مجامع»، «مجمع»، «جمعیت»، «جمعیتشناسی»، «مجتمع»، «مجتمعات»، «جمعی»، «اجماع»، «تجمع»، «تجمعات»، «مجموعاً»، «مجامعت»، «جامعالاطراف»، «جامعالعلوم»، «مجمعالجزایر»، «خاطرجمع»، «حاصلجمع»، «جمعپذیری»، «جامعهپذیری»، «اجتماعی»، «اجتماعیون» (سوسیالیستها)، «اجتماعیون-عامیون» (سوسیال-دموکراتها)، «جمیع»، «»
در سایر زبانهای زندهی ایرانی از این ریشه چنین کلماتی برخاستهاند: «جَمَعَ» (افزودن، گرد آوردن، شامل شدن) و «مَجْموع» و «جُمْعَه» و «جَمْعیَّه» (جمعیت، گروه) و «جامِع» (گردآورنده، مسجد بزرگ) و «مُجامَعَه» (ارتباط جنسی) و «جِماع» (همبستری) و «إِجْماع» (توافق) عربی، «مِجْمو» (مجموع) و «مِجْموعَه» (کلکسیون) و «جامی» (مسجد جامع) و «مِجْمَه» (گردهمایی، مجمع) و «جیماعَت/ جِماعَت» (جماعت) و «ایجْتیمائی» (اجتماعی) ترکی استانبولی، «مِجْموعَه» (مجموعه، کلکسیون) و «جومَه» (جمعه) و «جَماعَت» و «ایجْتیماعی» (اجتماعی) ترکی آذری، «جامی» (مسجد جامع) و «جۈمە» (جومِه: جمعه) و «جامائَهت» ([نماز» جماعت) و «ئیجْتیمائی» (اجتماعی) ترکی اویغوری،ճամի (چامی: مسجد جامع) ارمنی، xhami (مسجد جامع) و xhemat (جماعت) آلبانیایی، «ایجْتیمُویْ» (اجتماع) و «جومَه» (جمعه) و «جَمُوعَه» ([نماز» جماعت) و «ایجْتیمُوئی» (اجتماعی) ازبکی، «ایجْتِما» (اجتماع) و «جومْعَه» (جمعه) و «جَماعَت» اردو، ҷумъа (جُمعَه) و ҷамоат (جَماعَت) پارسی تاجیکی، йома (یُمَه: جمعه) و ижтимағи (ایجْتیماگی: اجتماعی) باشکیری، жұма (جومَه: جمعه) قزاقی و قرقیزی، «جومِه» (جمعه) کردی، жумя (ژوما: جمعه) لزگی، ჯამაათი (ژَماتی: [نماز» جماعت) گرجی، ჯამაათ (ژَمات: [نماز» جماعت) باتس، «جومْعَه» (جمعه) پشتون،
در زبانهای هندی برخی از این کلمات وامگیری شدهاند: जमात (جَمات: جماعت) هندی، জামেয়া (جامِیَه: جامعه) و ইজতেমা (ایجْتِما: اجتماع) و জুম্মাবার (جومَّبار: جمعه) بنگالی،
نمونههایی از این واژگان در زبانهای دیگر نیز رخنه کردهاند: τζαμί (تْزامی: مسجد جامع) یونانی، džámija (مسجد جامع) و џѐма̄т (ژِمات: جماعت) صربی-کروآتی، geamie (مسجد جامع) رومانیایی، џамија (ژامییَه: مسجد جامع) مقدونی، dzsámi (مسجد جامع) مجار، джамия (ژامییا: مسجد جامع) بلغاری، il-Ġimgħa (جمعه) مالتی، jemaat ([نماز» جماعت) انگلیسی، «جَمَک» (جمعه) و «جِماهْ» ([نماز» جماعت) مالایی، «جومَت» (جمعه) و «جِمات» ([نماز» جماعت) اندونزیایی، «اَجّومَه» (جمعه) وولُف، «گومْقَت» (جمعه) آفاری، «جومَه/ ایجوما» (جمعه) و «جَما» ([نماز» جماعت) سواحیلی، җомга (جُمْگَه: جمعه) و иҗтимагый (ایچتیماگی: اجتماعی) تاتاری، җўма (ژومَه: جمعه) چینی دونگان، «زُمَه» (جمعه) مالاگاسی، «جوما» (جمعه) و «جُماعَت» ([نماز» جماعت) برمهای روهینگیا، «جَمائَه» ([نماز» جماعت) هوسه، «جانْمُئُو» ([نماز» جماعت) یوروبا،
این واژگان در شعر و ادب پارسی فراوان به کار گرفته شدهاند:
سنایی غزنوی: « سر فرازان جماعت گر چه بدگوی منند مر مرا باری بدیشان دل ببخشاید همی»
مولانای بلخی:«درخانه چنین جمعی درجمع چنین شمعی دارم ز تو من طمعی تا روز مشین از پا»
صفای اصفهانی: « باطن ظاهر و پیدای نهان جامع مجتمع مفترقیم »
کلیم کاشانی:«دهر را هم مشرب عزلت پسند افتاده است نیست بیوجهی که دایم دشمن جمعیت است»