جمشید


آخرین به روزرسانی:
جمشید


        ریشه‌ی هند و اروپایی «*yemh/*iem(o)» به معنای «جفت کردن، کنار هم نگه داشتن، دوقلو» در زبان‌های اروپایی شاخه‌زایی چندانی نکرده، ولی نام‌های بسیار مهمی را زاده که مهم‌ترینش «روم» است که اگر از این بن آمده باشد، در اصل «[شهر] دوقلوها» معنی می‌داده است. درباره‌ی ریشه‌ی روم البته چند نظریه‌ی دیگر هم وجود دارد، برخی می‌گویند به خاطر نزدیکی آن به رود تیبر، نام آن را از بن پیشاهندواروپایی *srew به معنای «جاری شدن» گرفته‌اند و همتای reuma (رِئوما: رودخانه) یونانی بوده است. هرچند شاهدی بر این ادعا نداریم که رود تیبر چنین نامیده شده باشد. احتمال دیگر آن است که نام این منطقه در اصل اتروسکی باشد. چون اتروسک‌ها طایفه‌ای داشته‌اند به نام 𐌓𐌖𐌌𐌀 (روما) که در زبان‌شان «پستان» معنی می‌داده است. با این همه از آنجا که بنیانگذاران شهر رم برادرانی دوقلو قلمداد می‌شده‌اند و داستان‌شان آمیخته‌ای از روایت جمشید و کوروش بوده، احتمال نیرومندتر همان است که رموس و رمولوس تحریفی از نام جم و جمیگ باشند و با نسخه‌ای وامگیری شده از همان اسطوره‌ی کهن بنیانگذاران آریایی سروکار داشته باشیم.

این ریشه چنین کلماتی را در زبان‌های کهن پدید آورده است: Rwmh (رومِه: روم) و Remos/Rwmulos (رومولووس/ رِموس: برادران دوقلوی بنیانگذار شهر رم) gemini (نام برج دوپیکر) و geminatus (دو برابر، مضاعف، دوقلو)، geminare (دوبرابر کردن،‌ تکرار) و gemellus (دوقلو) و Remus (نام یکی از دو برادر دوقلوی بنیانگذار شهر رم) لاتین، Ymir (نیای غول‌های نژاد یوتنار) نُردیک کهن، emon (دوقلو)  ایرلندی کهن، jama (مفصل، لولا، محل چفت شدن دو چیز) پیشافنلاندی، 

در زبان‌های زنده‌ی اروپایی هم این واژگان را از این ریشه داریم: jumis (جفت) لاویایی، jumis (میوه‌ی دوقلو) لیتوانیایی، jama (بخیه، کوک زدن، چفت کردن) فنلاندی، jumeau (دوقلو) و Rome (رم) فرانسوی، gemination (از حدود ۱۵۹۰م.: دوبرابر) و geminate (از اوایل قرن پانزدهم: دوبرابر شدن) و gimbal (از حدود ۱۵۷۰م.: چفت و بست شدن) انگلیسی 

در میان این واژگان برخی به زبان پارسی راه یافته‌اند: «روم»، «رومی»، «رومانی»، «رمان»، «رمانتیک»، «رم»،

نام کشور «روم» هم در زبان‌های ایرانی از دیرباز رایج بوده و به این شکل‌ها نوشته می‌شده است: רומא (روما) آرامی و عبری، ܪܘܡܐ (روما) سریانی، 𐭐𐭓𐭅𐭌 (پْروم) و 𐭧𐭫𐭥𐭬‎ (هْلوم) پارتی، «هْروم» پهلوی، mOra (اَرُوم) پازند، «فْروم» سغدی، 𐰯𐰆𐰺𐰢 (پوروم) ترکی کهن،Հռովմ  (هْرُوْم) و Հռոմ (هْرُم) ارمنی کهن، Հռոմ (هْرُم) ارمنی، «روم/ اروم» پارسی، «روم» ترکی،

«روم» در زبان‌های دیگر نیز وامگیری شده است:                     (هرم) مصری، 拂菻 (فولین [وام از سغدی]) چینی، ローマ(رُوما) ژاپنی، ໂຣມ (رُوم) لائو، Римъ (ریمی) اسلاوی کهن شرقی، Ⱃⰹⰿⱏ (ریمو) اسلاوی کهن کلیسایی، Рым (ریم) بلاروسی، Рим (ریم) روسی و اوکراینی و بلغاری و مقدونی، Râm رومانیایی، Řím چک کهن و نو، Rzym لهستانی کهن و نو، Rím اسلواکی، Ри̑м (ریم) صربی-کروآتی،

در زبان‌های آریایی این بن شاخه‌زایی چشمگیری کرده و اغلب در ساخت نام به کار گرفته شده است. مشهورترین مشتق از این ریشه، نام «جم» و «جمشید» است که در سراسر زبان‌های هند و ایرانی رواج دارد: amiY (ییمَه: جمشید) و amVY (یِمَه: دوقلو) و atEaSc-amiY (ییمَه‌خْشَئِتَه: در اصل یعنی دوقلوی درخشان) اوستایی، यम (یَمَه) سانسکریت، 𑀚𑀫 (جَمّه) پراکریت، «یَمَه» پالی، «جَمیگ» تورفانی و پهلوی، «جَمَگ» پارتی، ܝܡܐܟ‎ (یَماک) سریانی، 

در زبان‌های زنده‌ی ایرانی نام «جم/ جمشید» را به این شکل‌ها می‌بینیم: «یُو» و «اُوم» وخی، «جیمیک» و «جیویک» کردی، «زامو» بختیاری، «جُمُلو» یزدی، «جْمال» سیستانی و «جُمْبُلو» زرقانی، «جَمْشید» کردی و اردو و ازبکی، «یامونَه» ویگالی، 

این نام در زبان‌های هندی به این صورت‌ها درآمده است: जमशेद (جَمْشید) هندی، யமன் (یَمَن) تامیلی، যম (جُم) بنگالی میانه، যম/ যমজ (جُم/ جُمُج) بنگالی نو، ꯌꯃ (یَمَه) مانیپوری، यम (یَم) و जवा (جَوا) ‌مراثی، යමා (یَما) سینهالی، जेंवां (جِنْوا) بجپوری، 

نام «جم/ جمشید/ یَمَه» به زبان‌های دیگر نیز راه یافته است: 閻魔 (یِم‌مَه) چینی میانه، 閻魔/阎魔 (یان‌مُو) چینی ماندارین، 閻魔 / えんま(اِن‌ما) و 夜摩 (یاما) ژاپنی، ยม (یُم) تای،យម  (یوم) خمر، ယာမာ (یَمَه) برمه‌ای، 염마(یِئُومَّه) کره‌ای، «دیِم‌ما» ویتنامی، 

جدای از این نام مشهور، این بن در چنین کلماتی هم باقی مانده‌اند: «جَمْکی» (شاخه‌ای که به دو شاخه‌ی کوچکتر منتهی شود) بلوچی، giysme (نیم، نصف) آلبانیایی، 

 همه شکل‌هایی متفاوت از نام نخستین انسان در اساطیر آریایی هستند که دوقلو پنداشته می‌شده و خواهری هم‌نام خود داشته است. این کلمات تا حدودی معنای «دوقلو، جفت» را هم حفظ کرده‌اند. چنان که در ترکی آذری همچنان به دوقلو «جَمیه» می‌گویند.

         در شعر و ادب پارسی نام «جم/ جمشید» فراوان به کار گرفته شده است:

فردوسی توسی: «جهانجوی با فرّ جمشید بود                      به کردار تابنده خورشید بود»

خیام نیشابوری: «آن قصر که جمشید در او جام گرفت            آهو بچه زایید و روبه آرام گرفت»