بن پیشاهندواروپایی «*yeh» به معنای «گستاخانه رفتار کردن، انجام دادن» در زبانهای آریایی به ریشهی «*یات» تبدیل شده که «انتقام گرفتن، طلسم کردن» را میرسانده است. این ریشه در زبانهای باستانی ایرانی به این واژگان منتهی شده است: UTaY (یاتو: جادو) و tnamutAy (یاتومَنْت: جادومند، جادوگر) و itxUtAy (یاتوخْتی: سخن جادویی، ورد) اوستایی، यातु (یاتو: جادو) و «یاتوهَن» (دافع جادو) و «یاتودْهانَه» (مسلط بر علم جادوگری) و «یاتومَنْت» (جادوگر، جادومند) سانسکریت، «یاتو» (جادو) پارسی باستان، «یاتوک» (جادو) و «جادوگی» (جادوگر) پهلوی، «جادوگی» (جادوگر) تورفانی، «یاتوق» (جادوگر) سغدی، ջատուկ (یاتوک: جادو) ارمنی کهن،
در زبانهای زندهی ایرانی از این ریشه چنین کلماتی زاده شدهاند: «جادو/ جاتو» (جادو) و «جادوگر» بلوچی، ջազի (جازی: جادو) و (جاتوکّین: جادوگر) ارمنی، ჯადო (ژادو: جادو) و ჯადოქარი (ژادُکاری: جادوگر) گرجی، ჯადი / ჯაზი (چادی/ چازی: جادو) لاز، «جادو/ جاذو/ جادی/ جاذی» (جادو) ترکی، «جادی» (جادو) و «جادیگُوی» (جادوگر) ترکمنی، «جادو» و «جادوگِر» (جادوگر) ترکی اویغوری، «جادو» و «جادوگر» پشتون و اردو و چغتایی، «جُودو» (جادو) و «جُدوگَر» (جادوگر) ازبکی، «جادوگر» پشتون،
در زبانهای هندی از این ریشه چنین کلماتی را سراغ داریم:जादू (جادو) و जादूगर (جادوگَر) هندی، যাদু (زادوک جادو) و যাদুকৰ (زادوکُر: جادوگر) آسامی، জাদু (جادو) و জাদুকর (جَدوکُر: جادوگر) بنگالی،
این واژگان در زبانهای دیگر نیز وامگیری شدهاند: джади́я / джиди́я (ژادییا/ ژیدییا: جادو) بلغاری، џадија (ژادییا: جادو) مقدونی، џа̀дија (ژادیا: جادو) صربی-کروآتی،
در شعر پارسی هرچه پیشتر میآییم کلمهی جادوگر بیشتر در شعرها تکرار میشود. یعنی انگار صورت کهنترِ ادبیاش (ساحر) رایجتر بوده و از دوران صفوی به بعد کلمهی جادوگر در اقلیم زبان ادبی تثبیت شده باشد. پیشتر از آن هم البته نمونههای خوبی داریم. مثلا مسعود سعد سلمان میگوید:
«بتا عطارد جادو و چشم تو جادو از این دو جادوگر مظلمت کنیم، رواست»
اما به ویژه پس از عصر صفوی این کاربرد دامنهدار میشود و دلالت اهریمنی و منفی این کلمه بیشتر به چشم میآید. مثلا در ابتدای این دوره صائب تبریزی میگوید:
«چشم جادوگرش آن روز که آمد به سخن در دلِ چَه دل جادوگر بابل آسود»
اما دو قرن بعد قاآنی در مدح شجاعالدوله میگوید:
«روان با سیهزار اَهرِنمنش عفریت جادوگر به عزم رزم شاه و فتح اقلیم خراسان شد»
و نسلی بعد از او بهار میگوید:
«تویی آن زال جادوگر که از جادوگری دارد به زیر هوش کیخسرو نهفته جان اهریمن».